کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بوادی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بوادی
/bavādi/
معنی
= بادیه۱
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بادیهها، بیابانها، صحاری، صحراها ≠ مداین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بوادی
واژگان مترادف و متضاد
بادیهها، بیابانها، صحاری، صحراها ≠ مداین
-
بوادی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ بادیَة] [قدیمی] bavādi = بادیه۱
-
بوادی
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] ( اِ.) جِ بادیه ؛ صحراها.
-
بوادی
لغتنامه دهخدا
بوادی . [ ب َ] (ع اِ) ج ِ بادیة. (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء). ج ِ بادیه . صحراها. (فرهنگ فارسی معین ) : زنهار خواست تا مگر عواری آن هول و بوادی آن حول بتضرع و ابتهال به زوال رساند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
-
بوادی
لغتنامه دهخدا
بوادی . [ ب َ] (فعل ) در غزل حافظ بلهجه ٔ شیرازی قدیم است و «بوادی » یعنی بباید دیدن . و شعری از او است : امن انکرتنی عن عشق سلمی تز اول آن روی نهکو بوادی . حافظ.و معنی شعر چنین است : ای کسی که بر من انکار کردی از عشق سلمی ، تو از اول آن روی نیکو را ...
-
جستوجو در متن
-
حجاری
لغتنامه دهخدا
حجاری . [ ح ِ ] (ص نسبی ) منسوب بوادی الحجاره ٔ اندلس .
-
ذوالقراحی
لغتنامه دهخدا
ذوالقراحی . [ ذُل ْ ق َ حا ] (اِخ ) نام موضعی بوادی قری .
-
بادیه
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . بادیة ] ( اِ.)1 - صحرا، بیابان . ج . بوادی . 2 - کاسه بزرگ .
-
حجاریة
لغتنامه دهخدا
حجاریة. [ ح ِ ری ی َ ] (ص نسبی ) تأنیث حجاری . زن منسوب بوادی الحجاره ٔ اندلس .
-
ذوالقرحی
لغتنامه دهخدا
ذوالقرحی . [ ذُل ْ ق َ حا ] (اِخ ) موضعی است بوادی القری . (معجم البلدان یاقوت ).
-
ذورة
لغتنامه دهخدا
ذورة. [ذَ رَ ] (اِخ ) موضعی است یا کوهی بحره ٔ بنی سلیم یا رودی که از حرّة النار گذرد و بوادی نخل فرو ریزد.
-
بینة
لغتنامه دهخدا
بینة. [ ب َ ن َ ] (اِخ ) موضعی است از جی و جی وادی رویثه است و رویثه میان عرج و روحاء است . (از معجم البلدان ). موضعی است بوادی رویثه . (منتهی الارب ).
-
حجرالمغرة
لغتنامه دهخدا
حجرالمغرة. [ ح َ ج َ رُل ْ م َ غ َرْ رَ ] (ع اِ مرکب ) دمشقی گوید: و من قسم الکبریت ایضاً حجر الصرف ... و حجر المغرة. معدنه بوادی موسی أیضاً. (نخبةالدهر ص 79).
-
ذات اوعال
لغتنامه دهخدا
ذات اوعال . [ ت ُ اَ ] (اِخ ) نام هضبه ای است به نجد و بدانجا چاهی . امرءالقیس گوید : و تحسب سلمی لاتزال کعهدنابوادی الخزامی او علی ذات اوعال .و گویندکوهی است میان دو عَلَم به نجد. (المرصع).