کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
به به پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
به به
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) bahbah = بَه
-
به به
لغتنامه دهخدا
به به . [ ب َ ب َ / ب ِ ] (اِ) ببه . در تداول کودکان ببک (در چشم ). ذباب . ذباب العین . مردم . مردمک . نی نی . تخم چشم . انسان العین . کاک . کیک . (یادداشت بخط مؤلف ).- امثال :آن وقت که په په بود، به به نبود حالا که به به هست ، په په نیست . (یاددا...
-
به به
لغتنامه دهخدا
به به . [ ب َه ْ ب َه ْ ] (صوت ) کلمه ای که در خوش آیند و تحسین گویند. (ناظم الاطباء). کلمه ای که برای تحسین و تمجید گویند. (فرهنگ فارسی معین ). وه وه . بخ بخ . احسنت . بارک اﷲ. زه . آفرین . (یادداشت بخط مؤلف ) : کام دل و رای تو جود و سخا کرده پست ب...
-
به به
لغتنامه دهخدا
به به . [ ب َه ْ ب َه ْ ] (ع صوت )کلمه ای است که در وقت فخر و مدح و یا وقت استعظام چیزی گویند، و منه الحدیث «به به انک لضخم ». (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بخ بخ . (اقرب الموارد). مأخوذ از په په فارسی . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
بَه بَه،بوف
لهجه و گویش تهرانی
غذای کودک
-
بَه بَه و چَه چَه
لهجه و گویش تهرانی
تعریف
-
بَه بَه و چَه چَه
فرهنگ گنجواژه
تعریف، تعریف غیرواقعی.
-
بهآرا
فرهنگ نامها
(تلفظ: beh ārā) نیکو آرایش شده .
-
بهآفرید
فرهنگ نامها
(تلفظ: beh āfarid) نیکو آفریده ، آفریدهی خوب و زیبا ، خوش سیما ؛ (در اعلام) نام خواهر اسفندیار در روایات ملی.
-
بهآفرین
فرهنگ نامها
(تلفظ: beh āfarin) خوب آفریده ، خوش سیما ، خوش منظر .
-
بهثنا
فرهنگ نامها
(تلفظ: beh sanā) بهترین ستایش .
-
بهدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: beh din) دیندار بهین ؛ (در اعلام) عنوانی برای پارسایان ایران باستان (زرتشتیان) .
-
بهروان
فرهنگ نامها
(تلفظ: beh ravān) روان شاد .
-
بهستا
فرهنگ نامها
(تلفظ: beh setā) بهترین ستایش کننده .