کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهینخُلقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
euthymia
بهینخُلقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] طیف طبیعی خُلق که در آن افسردگی یا خُلق بالا دیده نمیشود
-
واژههای مشابه
-
خلقی
واژگان مترادف و متضاد
۱. تودهای، مردمی ۲. قومی ۳. آفریده
-
خلقی
لغتنامه دهخدا
خلقی . [ خ ِ قی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به خلقت . طبیعی . گهری . گوهری . مادرزاد. مادرآورد. جبلی . فطری . خداداد. سرشتی . غریزی . موروثی . نهادی . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خلقی
دیکشنری فارسی به عربی
شعبي , مزاجي
-
بهین
فرهنگ نامها
(تلفظ: behin) (صفت عالیِ واژههای بِه و بهتر) (در قدیم) بهترین ، برگزیدهترین .
-
بهین
واژگان مترادف و متضاد
۱. بهترین، بهینه، خوب، نیکو ۲. گزیده، منتخب ۳. بهترین، نیکوترین ۴. حلاج، نداف
-
بهین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] behin گزیدهترین؛ بهترین.
-
بهین
فرهنگ فارسی معین
(بِ) (ص نسب .) برگزیده ، منتخب .
-
بهین
لغتنامه دهخدا
بهین . [ ب ِ ] (ص عالی ) بهترین . (برهان ) (جهانگیری ) (آنندراج ) (رشیدی ) (ناظم الاطباء). نیکوترین چیز. (شرفنامه ). الانتقاء؛ بهین چیزی برگزیدن . (تاج المصادر بیهقی ) : بهین کار اندر جهان آن بودکه ماننده ٔ کار یزدان بود. ابوشکور بلخی .بهین زنان در ج...
-
کج خلقی
لغتنامه دهخدا
کج خلقی . [ ک َ خ ُ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی کج خلق . عمل کج خلق . زشتخویی . تغیر. تشدد. (ناظم الاطباء).
-
cyclothymia, cyclothymic disorder
متناوبخلقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] نوعی اختلال خلقی که مشخصۀ آن دورههایی از علائم سبک شیدایی و افسردگی در طول یک دورۀ حداقل دوساله است
-
dysthymia
کجخُلقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] خُلق پایین در حد خفیف یا متوسط به شکل مستمر یا مزمن
-
نیک خلقی
لغتنامه دهخدا
نیک خلقی . [ خ ُ ] (حامص مرکب ) خوش خویی . خوش رفتاری . نیک خلق بودن .
-
کج خلقی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [فارسی. عربی. فارسی] kajxolqi بدخلقی؛ بدخویی.