کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهیار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بهیار
/behyār/
معنی
کسی که دورۀ آموزشگاه پرستاری را به پایان رسانیده و در بیمارستان یا درمانگاه مشغول کار باشد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پرستار ≠ بیمار، مریض
دیکشنری
paramedic
-
جستوجوی دقیق
-
بهیار
واژگان مترادف و متضاد
پرستار ≠ بیمار، مریض
-
بهیار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) behyār کسی که دورۀ آموزشگاه پرستاری را به پایان رسانیده و در بیمارستان یا درمانگاه مشغول کار باشد.
-
nurse-aid
بهیار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] عضوی از گروه پزشکی که زیر نظر پرستار در امر مراقبت و درمان بیماران شرکت داشته باشد
-
بهیار
فرهنگ فارسی معین
(بِ) ( اِ.) پرستار، آن که پس از طی دوره های خاصی اجازه دارد بخشی از وظایف پرستاران را انجام دهد.
-
بهیار
لغتنامه دهخدا
بهیار. [ ب ِه ْ ] (ص مرکب ) دوشیزه یا زنی که دوره ٔ آموزشگاه پرستاری را بپایان رسانیده و با رتبه ٔ بهیاری در بیمارستانها بسمت پرستار مشغول کار است . (فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
بهیاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (پزشکی) behyāri شغل و درجۀ بهیار.
-
بهیاری
لغتنامه دهخدا
بهیاری . [ ب ِه ْ ] (حامص مرکب ) عنوان و درجه ٔ بهیار. (فرهنگ فارسی معین ).