کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بهوش
/behuš/
معنی
= 〈 بهوش بودن
〈 بهوش بودن: [مجاز] هوشیار بودن: ◻︎ بهوش بودم از اول که دل به کس نسپارم / شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم (سعدی۲: ۵۰۵).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آگاه، باهوش، هوشیار ≠ بیهوش، ناهشیار
۲. متوجه، ملتفت، مواظب
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بهوش
واژگان مترادف و متضاد
۱. آگاه، باهوش، هوشیار ≠ بیهوش، ناهشیار ۲. متوجه، ملتفت، مواظب
-
بهوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) behuš = 〈 بهوش بودن〈 بهوش بودن: [مجاز] هوشیار بودن: ◻︎ بهوش بودم از اول که دل به کس نسپارم / شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم (سعدی۲: ۵۰۵).
-
بهوش
دیکشنری فارسی به عربی
صاحي , ضمير
-
واژههای مشابه
-
بهوش اوردن
دیکشنری فارسی به عربی
صاحي
-
جستوجو در متن
-
revivifying
دیکشنری انگلیسی به فارسی
احیای، نیروی تازه دادن، بهوش اوردن
-
resuscitation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
احیا، بهوش اوری
-
revivifies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
احیاء می کند، نیروی تازه دادن، بهوش اوردن
-
bring to
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به، بهوش اوردن، بحال آوردن
-
اقرنفاع
لغتنامه دهخدا
اقرنفاع . [ اِ رِ ] (ع مص ) بیخود گردیدن و بهوش آمدن . (از اقرب الموارد). بیخود گردیدن و سپس بهوش آمدن .
-
sober
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هوشیار، هوشیار بودن، بهوش اوردن، از مستی دراوردن، عاقل، موقر، متین، سنگین، بهوش، میانه رو
-
resuscitated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
احیا شد، زنده کردن، احیا کردن، بهوش اوردن
-
resuscitating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
احیاء، زنده کردن، احیا کردن، بهوش اوردن
-
resuscitates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
احیا می شود، زنده کردن، احیا کردن، بهوش اوردن