کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بهو
/bahv/
معنی
۱. ایوان؛ کوشک.
۲. بالاخانه؛ جلوخان؛ خانهای که در جلو اتاقها میسازند برای پذیرایی مهمانان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بهو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bahv ۱. ایوان؛ کوشک.۲. بالاخانه؛ جلوخان؛ خانهای که در جلو اتاقها میسازند برای پذیرایی مهمانان.
-
بهو
فرهنگ فارسی معین
(بَ) ( اِ.) 1 - صفه . 2 - ایوان . 3 - کوشک . 4 - بالاخانه .
-
بهو
لغتنامه دهخدا
بهو. [ ب َ ] (اِ) صفه و ایوان و کوشک و بالاخانه . (برهان ) (ناظم الاطباء). کوشک . (جهانگیری ). رواق . (دهار). قصر و ایوان و نشیمن . (غیاث ). خانه در پیش سرای جداگانه . (آنندراج ) (منتهی الارب ). خانه ٔ مقدم و پیشگاه سرایها. (از تاج العروس ج 10 ص 50) ...
-
بهو
لغتنامه دهخدا
بهو. [ ب َ هَْ وْ ] (ع اِ) گاوسار فراخ . ج ، اَبهاء، بهو، بهی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).ج ، اَبهاء، بُهُوّ، بُهی ّ. (ذیل اقرب الموارد). || زمین فراخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از تاج العروس ) (از ذیل اقرب ...
-
بهو
لغتنامه دهخدا
بهو. [ ب ُ ] (اِخ ) نام یکی از وزیران هند است . (برهان ) (جهانگیری ). نام یکی از رایان هند است . (آنندراج ). نام یکی از پادشاهان هند. (ناظم الاطباء) : به یکبار بر قلب لشکر زدندربودندشان بر بهو بر زدند.اسدی (از آنندراج ).
-
بهو
واژهنامه آزاد
(گنابادی) بَهوْ؛ بازو، شانه.
-
واژههای مشابه
-
بَهوْ
لهجه و گویش گنابادی
bahw در گویش گنابادی یعنی بازو ، شانه
-
واژههای همآوا
-
بَهوْ
لهجه و گویش گنابادی
bahw در گویش گنابادی یعنی بازو ، شانه
-
جستوجو در متن
-
ابهاء
لغتنامه دهخدا
ابهاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ بَهْو.
-
ابه
لغتنامه دهخدا
ابه . [ اَ هِن ْ ] (ع اِ) اَبْهی . ج ِ بَهْو.
-
مبتر
واژهنامه آزاد
(ا.خ)نام یکی از سران لشکر بهو در گرشاسبنامه، اسدی توسی، بدون تشدید
-
مهیار
فرهنگ نامها
(تلفظ: mah yār) (= ماهیار) ، ← ماهیار ؛ (در اعلام) پیرمردی مهمان نواز در روزگار بهرام گور ؛ (در اعلام) پهلوان ایرانی که نام او دو بار در گرشاسب نامهی اسدی طوسی آمده ، اول در جنگ اول گرشاسب با لشکر بهو ، دوم در جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو .