کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهم برافکندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بهم خوردگی
دیکشنری فارسی به عربی
صورة , فوضي
-
بِهَم بِدَر
لهجه و گویش گنابادی
beam bedar در گویش گنابادی کنایه از آزاد شدن ذمه یک مدیون در قبال طلب یا تلافی کردن کار بد یک شخص دیگر گفته میشود ، تهاتر ، تلافی شدن دو کار یا دو چیز در برابر یکدیگر
-
بهم بستن
دیکشنری فارسی به عربی
انطبق
-
بهم پیوست
دیکشنری فارسی به عربی
اتحد
-
بهم کوفتن
دیکشنری فارسی به عربی
صفقة
-
بهم ساییدن
دیکشنری فارسی به عربی
صر
-
بهم خورده
دیکشنری فارسی به عربی
غير مرتب , ملخبط
-
بهم نخوردن
دیکشنری فارسی به عربی
لخبطة
-
بهم امدن
دیکشنری فارسی به عربی
مباراة
-
بهم زدن
لهجه و گویش تهرانی
بدست آوردن:پول و پَله()
-
کشور بهم زدن
لغتنامه دهخدا
کشور بهم زدن . [ ک ِش ْ وَ ب ِ هََ زَ دَ ] (مص مرکب ) کشوری را زیر و زبر کردن . (آنندراج ) : ز چشم شوخ تو شد ملک صبر زیر و زبربه یک نگاه کسی کشوری بهم نزده ست .میرزاصائب (از آنندراج ).
-
دل بهم خوردن
لغتنامه دهخدا
دل بهم خوردن . [ دِ ب ِ هََ خوَر / خُر دَ ] (مص مرکب ) حال تهوع پیدا کردن . (فرهنگ عوام ). تهوع . استفراغ . اشکوفه افتادن .
-
دل بهم زدن
لغتنامه دهخدا
دل بهم زدن . [ دِ ب ِ هََ زَ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه متعدی دل به هم خوردن . حال تهوع در کسی ایجاد کردن . موجب دل آشوبی شدن . || موجب انقلاب خاطر کسی شدن . حالت اشمئزاز و نفرت در او ایجاد کردن .
-
دل بهم خوردگی
لغتنامه دهخدا
دل بهم خوردگی .[ دِ ب ِ هََ خوَر / خُر دَ / دِ ] (حامص مرکب ) استفراغ . شکوفه . اشکوفه . تهوع . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
بهم اندر شدن
لغتنامه دهخدا
بهم اندر شدن . [ ب ِ هََ اَ دَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در یکدیگر فرورفتن : چندان بزند نیزه که نیزه بخروشدبندش بهم اندر شود از بس که بکوشد.منوچهری .