کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهمن پیچ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بهمن شیر
لغتنامه دهخدا
بهمن شیر. [ ب َ م َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان آبادان و همچنین نام رودی است که از خاور خرم شهر از رودخانه ٔ کارون جدا شده و از جنوب خاوری خرم شهر و شمال خاوری آبادان به خور بهمن شیر میریزد و در واقع آبادان بوسیله ٔ این رود و شطال...
-
بهمن گیر
لغتنامه دهخدا
بهمن گیر. [ ب َ م َ ] (نف مرکب ) جاده یا ناحیتی که از کوه در آن بهمن تواند افتاد. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
بهمن میرزا
لغتنامه دهخدا
بهمن میرزا. [ ب َ م َ ] (اِخ ) پسر عباس میرزا ولی عهد. پسر فتحعلیشاه قاجار که از فضلای شاهزادگان قاجار و مربی علم و ادب و صاحب کتابخانه ٔ معروفی بود و بسیاری از کتب نفیسه ٔ فارسی به اسم او تألیف شده یا به تشویق او به چاپ رسیده است و او مؤلف تذکرةال...
-
بهمن نژاد
لغتنامه دهخدا
بهمن نژاد. [ ب َ م َن ْ، ن ِ ] (ص مرکب ) کسی که از خاندان بهمن باشد. (ناظم الاطباء). از خانواده و اصل و تبار بهمن : فریدون نسب شاه بهمن نژادچو برخاست از اول بامداد.نظامی .
-
بهمن یاری
لغتنامه دهخدا
بهمن یاری . [ ب َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بویراحمدی سردسیربخش کهکیلویه است که در شهرستان بهبهان واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
زند بهمن یشت
لغتنامه دهخدا
زند بهمن یشت . [ زَ دِ ب َ م َ ی َ ] (اِخ ) یکی از کتب پهلوی است که مأخذ آن بسیار قدیم است و قدمت آن را تا به عهد انوشیروان یا اندکی پس از او دانسته اند. نسخه ٔ خطی این کتاب که اکنون موجود است تقریباًبسال 550 هَ . ق . نمی رسد و مسلماً این نسخه از نس...
-
avalanche forest
جنگل بهمنگیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] جنگلی در مناطق کوهستانی که مانع از تشکیل تودۀ برف و سقوط بهمن میشود
-
extensive air shower, cosmic ray extensive air shower
بهمن هوایی گسترده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] بهمن بزرگی از ذرات در جوّ که از یک ذرۀ اولیۀ پرانرژی به وجود میآید
-
قلعه ٔبهمن دز
لغتنامه دهخدا
قلعه ٔبهمن دز. [ ق َ ع َ ی ِ ب َ م َ دِ ] (اِخ ) قلعه خرابه ای است بالای کوه سبلان اردبیل . (جغرافیای غرب ایران ص 128).
-
بهمن یاری بالا
لغتنامه دهخدا
بهمن یاری بالا. [ ب َ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حیات داود است که در بخش گناوه ٔ شهرستان بوشهر واقع است و 700 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
-
بهمن یاری پائین
لغتنامه دهخدا
بهمن یاری پائین . [ ب َ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حیات داود است که در بخش گناوه ٔ شهرستان بوشهر واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
-
بهمن و دی
فرهنگ گنجواژه
زمستان.
-
بهمن و قباد
فرهنگ گنجواژه
پادشاهان قدیم.
-
جستوجو در متن
-
کشت برکشت
لغتنامه دهخدا
کشت برکشت . [ ک ِ ب َ ک ِ] (اِ مرکب ) اطوط. قرابادین . (قانون بوعلی سینا ص 14). || گَشت بَرگَشت . گیاهی است مانند ریسمان باریک بهم پیچیده بعضی بر بعضی و اکثر عدد آنها پنج می باشد از پنج رسته و رنگ آن مایل به سیاهی و زردی و طعمی غالب و گل آن یک عدد شب...
-
خم
لغتنامه دهخدا
خم . [ خ َ ] (اِ)پیچ . تاب . جعد. گره . عقد. (ناظم الاطباء). چفتگی و پیچ تا حلقه ٔ زلف و مو. (یادداشت مؤلف ) : بحق آن خم زلف بسان منقار بازبحق آن روی خوب کز او گرفتی براز. رودکی .معشوق او بتی که دل اندر دو زلف اوگم کرده از خم و گره و تاب و پیچ و چین...