کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بهط
لغتنامه دهخدا
بهط. [ ب َ هََ ط ط ] (معرب ، اِ) نوعی از طعام که برنج را با شیر و روغن پزند، معرب بهتا که هندی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). شیربرنج . (دهار).
-
واژههای همآوا
-
بهت
واژگان مترادف و متضاد
۱. تحیر، تعجب، حیرت، خیرگی، خیره، شگفتی، گیجی ۲. ماتزده ۳. حیرت کردن، خیره شدن، شگفت زده شدن، متحیر ماندن
-
بحت
واژگان مترادف و متضاد
تمام عیار، خالص، سره، کامل ≠ ناسره، ناخالص
-
بهت
فرهنگ واژههای سره
گیج
-
بحت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] baht ساده؛ خالص؛ محض؛ صاف؛ بیدرد؛ بیغش.
-
بهت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی: بَهْت] boht ۱. دهشتزده شدن.۲. خاموش و متحیر ماندن.۳. حیرت؛ دهشت.۴. شگفتی آمیخته به سکوت.۵. (روانشناسی) گیجی و کاهش هشیاری.
-
بهت
فرهنگ فارسی معین
(بَ یا بُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - سرگشته ماندن ، خیره شدن . 2 - عاجز شدن ، درمانده گشتن .
-
بهت
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ ع . ] ( اِ.) 1 - کذب ، دروغ . 2 - افترا.
-
بحت
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] (ص .) ناب ، ساده ، ویژه .
-
بحت
لغتنامه دهخدا
بحت . [ ب َ ] (اِخ ) محمدبن علی بن بحت . محدثی بوده است . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
-
بحت
لغتنامه دهخدا
بحت . [ ب َ ] (ع ص ، اِ) ساده و خالص از هر چیز: یقال عربی بحت ؛ ای محض . و شراب بحت ؛ ای صرف . خیر بحت ؛ ای لیس معه غیره ، و مؤنث آن به هاء است و نزد بعضی مثنی ومجموع و مصغر نشود. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).بی آمیغ و ساده و خالص از هر چیز. (آن...
-
بحة
لغتنامه دهخدا
بحة. [ ب َح ْ ح َ ] (ع ص ، اِ) زن گلوگرفته ٔ گران آواز. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
بحة
لغتنامه دهخدا
بحة. [ ب ُح ْ ح َ ] (ع اِمص ) گرفتگی گلو و گرانی آواز. (منتهی الارب ). گرفتگی آواز. (غیاث اللغات ). گرفتگی گلو. گرانی آواز. (آنندراج ). غلظت در آواز و صوت . در لغت گرفتگی آواز باشد، واگر بر اثر بیماری باشد آنرا بحاح گویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون )....
-
بهت
لغتنامه دهخدا
بهت . [ ب َ ] (اِخ ) قومی از برهمنان و آنرا اهل اردو بهایت نیز گویند... و این لفظ هندی است . (از آنندراج ) (از غیاث ).