کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهزر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بهزر
لغتنامه دهخدا
بهزر. [ ب َ زَ ] (ع ص ) خردمند استواررای و شریف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). ج ، بَهازِر. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
استواررأی
لغتنامه دهخدا
استواررأی . [ اُ ت ُ رَءْی ْ ] (ص مرکب ) استوارخرد. بَهْزَر. محصدالرأی . (منتهی الارب ).
-
بهازر
لغتنامه دهخدا
بهازر. [ ب َ زِ ] (ع اِ) ج ِ بُهْزُرَة و بَهْزَرة و بَهْزَر. (ناظم الاطباء). رجوع به مفردات همین کلمه شود.