کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهرۀ شکافت زنجیری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بهرۀ مالکانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] ← درآمد ثابت
-
effective gain
بهرۀ مؤثر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] اختلاف بین آستانههای شنوایی فرد قبل و بعد از جایگذاری سمعک که برحسب دسیبل سنجیده میشود متـ . بهرۀ کارکردی functional gain, FG
-
optical yield
بهرۀ نوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] نسبت خلوص نوری محصول واکنش به خلوص نوری واکنشدهنده یا پیشماده (precursor) یا کاتالیزگر (catalyst)، در آن دسته از واکنشهای شیمیایی که شامل محصولات و واکنشدهندههای دستوار هستند
-
benefactive, beneficiary, benefactor
بهرهور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] نقش معنایی موضوعی که از رویداد فعل بهرهمند میشود
-
productivity
بهرهوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] نرخ تولید زیتوده در واحد سطح بهوسیلۀ هر اندامگان
-
بهره برداری
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) (حامص .) 1 - استفاده از سود چیزی . 2 - عمل برداشتن حاصل زراعت . 3 - سهم گرفتن . 4 - به فروش رساندن محصول کارخانه یا معدن .
-
بهره ور
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ) (ص مر.)1 - بهره بر. 2 - بهره - دار، بافایده . 3 - سودبرنده . 4 - کامیاب .
-
زرین بهره
لغتنامه دهخدا
زرین بهره . [ زَرْ ری ب َ رَ / رِ ] (ص مرکب ) در بیت زیر از نظامی بمعنی برخوردار. سودمند. بهره ور. کامران . خلاف چوبین بهره آمده است : تو زرین بهره باش از تخت زرین که چوبین بهره شد بهرام چوبین .نظامی .
-
بهره ٔ مرکب
لغتنامه دهخدا
بهره ٔ مرکب . [ ب َ رَ / رِ ی ِ م ُ رَک ْ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ربح مرکب . (فرهنگستان ).
-
بهره برداشتن
لغتنامه دهخدا
بهره برداشتن . [ ب َ رَ / رِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) استفاده کردن از سود چیزی . || برداشتن حاصل زراعت . || سهم گرفتن . || عمل بفروش رساندن محصول کارخانه یا معدن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
بهره بردن
لغتنامه دهخدا
بهره بردن . [ ب َ رَ / رِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) سود بردن . نصیب یافتن . فائده یافتن : پراکنده در دست هر موبدی از او بهره ای برده هر بخردی .فردوسی .
-
بهره دادن
لغتنامه دهخدا
بهره دادن . [ ب َ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) حص . (منتهی الارب ). حصه . حص . (دهار). نصیب دادن : اینجا ز بهر آن ز خدائیت بهره دادکاین گوهر شریف مر آن هدیه را بهاست . ناصرخسرو.زبان بگشاد شاپور سخنگوی سخن را بهره داد از رنگ و از بوی . نظامی .|| سود دادن ....
-
بهره یافتن
لغتنامه دهخدا
بهره یافتن . [ ب َ رَ/ رِ ت َ ] (مص مرکب ) تمتع یافتن و سود و حاصل بردن .(ناظم الاطباء). فائده بردن . نصیب بردن : عرش پر نوربلند است بزیرش در شوتا مگر بهره بیابد دلت از نور و ضیاش . ناصرخسرو.نصرت بدین کن ای بخرد مر خدای راگر بایدت که بهره بیابی ز نصر...
-
بهره بر
لغتنامه دهخدا
بهره بر. [ ب َ رَ / رِ ب َ ] (نف مرکب ) شریک و انباز. (برهان ). شریک و انباز که قسمت خود را برد. (آنندراج ) (انجمن آرا). شریک و انباز. بهره ور. (ناظم الاطباء). || آنکه در حاصل زرع یاثمر باغی سهم و حصه دارد. (یادداشت بخط مؤلف ). || تحت اللفظ بمعنی سه...
-
بهره بردار
لغتنامه دهخدا
بهره بردار. [ ب َ رَ / رِ ب َ ] (نف مرکب ) آنکه از حاصل و سود چیزی استفاده می کند. (فرهنگ فارسی معین ).