کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهره كشى پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
acoustic gain
بهرۀ صوتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] اختلاف بین ورودی و خروجی سمعک که برحسب دسیبل سنجیده میشود
-
nutrient reward
بهرۀ غذایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] میزان فایدهای که از خوردن یک محصول غذایی خاص به فرد میرسد
-
functional gain, FG
بهرۀ کارکردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] ← بهرۀ مؤثر
-
بهرۀ مالکانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] ← درآمد ثابت
-
effective gain
بهرۀ مؤثر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] اختلاف بین آستانههای شنوایی فرد قبل و بعد از جایگذاری سمعک که برحسب دسیبل سنجیده میشود متـ . بهرۀ کارکردی functional gain, FG
-
optical yield
بهرۀ نوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] نسبت خلوص نوری محصول واکنش به خلوص نوری واکنشدهنده یا پیشماده (precursor) یا کاتالیزگر (catalyst)، در آن دسته از واکنشهای شیمیایی که شامل محصولات و واکنشدهندههای دستوار هستند
-
benefactive, beneficiary, benefactor
بهرهور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] نقش معنایی موضوعی که از رویداد فعل بهرهمند میشود
-
productivity
بهرهوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] نرخ تولید زیتوده در واحد سطح بهوسیلۀ هر اندامگان
-
بهره برداری
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) (حامص .) 1 - استفاده از سود چیزی . 2 - عمل برداشتن حاصل زراعت . 3 - سهم گرفتن . 4 - به فروش رساندن محصول کارخانه یا معدن .
-
بهره ور
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ) (ص مر.)1 - بهره بر. 2 - بهره - دار، بافایده . 3 - سودبرنده . 4 - کامیاب .
-
زرین بهره
لغتنامه دهخدا
زرین بهره . [ زَرْ ری ب َ رَ / رِ ] (ص مرکب ) در بیت زیر از نظامی بمعنی برخوردار. سودمند. بهره ور. کامران . خلاف چوبین بهره آمده است : تو زرین بهره باش از تخت زرین که چوبین بهره شد بهرام چوبین .نظامی .
-
بهره ٔ مرکب
لغتنامه دهخدا
بهره ٔ مرکب . [ ب َ رَ / رِ ی ِ م ُ رَک ْ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ربح مرکب . (فرهنگستان ).
-
بهره برداشتن
لغتنامه دهخدا
بهره برداشتن . [ ب َ رَ / رِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) استفاده کردن از سود چیزی . || برداشتن حاصل زراعت . || سهم گرفتن . || عمل بفروش رساندن محصول کارخانه یا معدن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
بهره بردن
لغتنامه دهخدا
بهره بردن . [ ب َ رَ / رِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) سود بردن . نصیب یافتن . فائده یافتن : پراکنده در دست هر موبدی از او بهره ای برده هر بخردی .فردوسی .
-
بهره دادن
لغتنامه دهخدا
بهره دادن . [ ب َ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) حص . (منتهی الارب ). حصه . حص . (دهار). نصیب دادن : اینجا ز بهر آن ز خدائیت بهره دادکاین گوهر شریف مر آن هدیه را بهاست . ناصرخسرو.زبان بگشاد شاپور سخنگوی سخن را بهره داد از رنگ و از بوی . نظامی .|| سود دادن ....