کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهرهوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
secondary productivity
بهرهوری دومین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] نرخ انباشت زیتودۀ جدید توسط جانوران گیاهخوار در مدتزمان معین
-
بهرهوری رویشگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ← کیفیت رویشگاه
-
tertiary productivity
بهرهوری سومین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] نرخ انباشت زیتودۀ جدید توسط جانوران گوشتخوار در مدتزمان معین
-
primary productivity
بهرهوری نخستین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] نرخ تولید زیتوده ازطریق فرایندهای نورساختی و شیمیساختی خودپروردها، عمدتاً گیاهان سبز، به شکل مواد آلی
-
net primary productivity, NPP
بهرهوری نخستین خالص
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] در جوامع گیاهی، انرژی باقیمانده پس از تنفس که بهصورت زیتوده ذخیره میشود
-
gross primary productivity, GPP
بهرهوری نخستین ناخالص
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] نرخ دریافت و ذخیرۀ انرژی شیمیایی توسط تولیدکنندگان یک بومسازگان به شکل زیتوده
-
productivity class
ردۀ بهرهوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ردۀ جنگلها براساس رشد حجمی بالقوۀ سالانه در واحد سطح و در زمان اوج رویش متوسط سالانه در تودههای طبیعی متراکم
-
site productivity calss
ردۀ بهرهوری رویشگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] مرتبۀ رویشگاه جنگلی برحسب میزان بهرهوری آن
-
thermal utilization factor
ضریب بهرهوری گرمایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ضریبی که احتمال جذب نوترون گرمایی را در مادۀ شکافتپذیر نشان میدهد
-
بهره
واژگان مترادف و متضاد
۱. برخه، بهر، حصه، سهم، قسمت، نصیب ۲. بخش ۳. سود، صرفه، فایده، نتیجه ۴. ربح، سود، مزد، منفعت، نفع ۵. حظ ۶. حاصل، محصول ۷. حاصلقسمت ۸. حقمالک
-
بهره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: bahrak] bahre ۱. (بانکداری) سود بانکی.۲. سود؛ فایده.۳. [قدیمی] قسمت؛ نصیب؛ بخش.
-
بهره
فرهنگ فارسی معین
(بَ رِ) [ په . ] ( اِ.)1 - نصیب ، قسمت . 2 - سود، نفع . 3 - حاصل ، محصول . 4 - حاصل قست .
-
بهره
لغتنامه دهخدا
بهره . [ ب َ رَ ] (اِخ ) آخر شهر کرمان است و بر کرانه ٔ بیابان نهاده و از آنجا بسیستان روند. (حدود العالم ). شهری به مکران . (معجم البلدان ).
-
بهره
لغتنامه دهخدا
بهره . [ ب َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بادی است که در بخش مرکزی شهرستان اهواز واقع است و 150 تن سکنه دارد و آبادی مقطوع که متصل به این قریه است جزء این ده منظور شده است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
بهره
لغتنامه دهخدا
بهره . [ ب َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان چولایی خانه است که در بخش حومه ٔ شهرستان مشهد واقع است و 213 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).