کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهدین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بهدین
/behdin/
معنی
۱. دین زردشتی؛ دین بهی.
۲. پیرو دین زردشتی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
خوشکیش، نیکآیین ≠ بدآیین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بهدین
واژگان مترادف و متضاد
خوشکیش، نیکآیین ≠ بدآیین
-
بهدین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: vēhdēn] behdin ۱. دین زردشتی؛ دین بهی.۲. پیرو دین زردشتی.
-
بهدین
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ په . ] (اِمر.) 1 - دین نیک ، آیین خوب . 2 - دین زردشتی .
-
واژههای همآوا
-
به دین
لغتنامه دهخدا
به دین . [ ب ِه ْ ] (اِ مرکب ) دین خوب . و پارسیان آئین و کیش خود را به دین خوانده اند و لغتی است پارسی که عرب نیز بهمین معنی استعمال کرده و عرب وعجم در بعضی لغات مشارکت دارند، از آن جمله دین ، تنور، خمیر، دینار، درهم ، کفن ، و غیره . (انجمن آرا) (آن...
-
جستوجو در متن
-
بدآیین
واژگان مترادف و متضاد
بددین، بدکیش، گمراه، لامذهب، ملحد ≠ نیکآیین، بهدین
-
خوشکیش
واژگان مترادف و متضاد
۱. بهدین ۲. شیعه، مسلمان ≠ بدکیش، بدمذهب، بیدین، ملحد
-
بدکیش
واژگان مترادف و متضاد
بدآیین، بددین، کافر، مشرک، ملحد ≠ بهدین، خوشکیش، مسلمان، نیکآیین
-
زرتشتی
لغتنامه دهخدا
زرتشتی . [ زَ ت ُ ] (ص نسبی ) زردشتی . منسوب به زرتشت . کسی که دارای دین زرتشت است . بهدین . (فرهنگ فارسی معین ). گبر. زردشتی بهدین . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || آیین زرشت . دین زردشت . بهدینی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
دژوند
لغتنامه دهخدا
دژوند. [ دُژْ وَ ] (ص مرکب ) زشت مانند. || فاسق و بدمذهب . (آنندراج ). بدکار. بدعمل . بی دین . ملحد. (ناظم الاطباء) : درود از ما به بهدین خردمندکه دور است از ره و آئین دژوند. زراتشت بهرام (از آنندراج ).و رجوع به دروند شود.
-
دروند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: durvand] [قدیمی] dorvand در آیین زردشتی، کسی که اندیشه و گفتار و کردار بد داشته و از همۀ صفات خوب بیبهره باشد؛ بدکار؛ فاسق؛ بیدین: ◻︎ درود از ما به بهدین خردمند / که دور است از ره و آیین دروند (زراتشتبهرام: لغتنامه: دروند).
-
زردشتی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به زردشت) ‹زرتشتی، زردهشتی› zardošti ۱. کسی که به دین و آیین زردشت اعتقاد دارد؛ پیرو زردشت؛ بهدین؛ گبر.۲. مربوط به زردشت: آیین زردشتی.۳. (اسم، صفت نسبی) دینی که زردشت، پیغمبر باستانی، در حدود قرن هفتم پیش از میلاد مسیح آورد و در عهد ...
-
زردشتی
لغتنامه دهخدا
زردشتی . [ زَ دُ ] (ص نسبی ) (از: زردشت + ی نسبت ) منسوب به زردشت .پیرو زردشت . دارای آیین زردشت . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). پیرو دین زردشت . بهدین . مجوس . گبر. زرتشتی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). صاحب نفایس الفنون در ذیل «زردشتیه » آرد: قومی از مجوس...
-
گبر
لغتنامه دهخدا
گبر. [ گ َ ] (ص ، اِ) مغ.(جهانگیری ). آتش پرست . (برهان ) (انجمن آرا). مجوس . زرتشتی به دین : هربذ، مجاور آتش کده و قاضی گبران . (منتهی الارب ). بعقیده ٔ پورداود گبر از لغت آرامی هم ریشه ٔ «کافر» عربی مشتق است و امروزه در ترکیه (گور) گویندو آن اصلاً ...