کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهدانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بهدانه
/behdāne/
معنی
تخم به که دارای مادۀ لعابی است و در امراض حلق و سینه و برای لینت مزاج در آب جوش میریزند و میخورند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بهدانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) behdāne تخم به که دارای مادۀ لعابی است و در امراض حلق و سینه و برای لینت مزاج در آب جوش میریزند و میخورند.
-
بهدانه
فرهنگ فارسی معین
(بِ نِ) (اِمر.) دانة میوة به که در طب قدیم مستعمل بوده .
-
بهدانه
لغتنامه دهخدا
بهدانه . [ ب ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) تخم بهی . (ناظم الاطباء). دانه ٔ میوه ٔ به (آبی ) که در طب قدیم مستعمل بود. تخم بهی . (فرهنگ فارسی معین ). دانه میوه ٔ به که به دانه مینامند و در داروسازی و عطرسازی بکار میبرند و جزو صادرات کشور بشمار میرود. (از ...
-
واژههای مشابه
-
بِهدانه
لهجه و گویش تهرانی
دانه به که برای لعاب و سینه درد بکار میرود
-
واژههای همآوا
-
بِهدانه
لهجه و گویش تهرانی
دانه به که برای لعاب و سینه درد بکار میرود
-
جستوجو در متن
-
چارتخمه
لغتنامه دهخدا
چارتخمه . [ ت ُ / م َ/ م ِ ] (اِ مرکب ) چارتخم (قدومه و بارهنگ و بهدانه و سپستان ) جوشانده ٔ مخصوص از بارهنگ و سپستان و قدومه و بهدانه که در سرماخوردگی برای نرم کردن اخلاط سینه و رفع سینه درد میخورند. شربتی از جوشانده ٔ بهدانه و بارتنگ و قدامه و سپست...
-
لعاب دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] lo(a,e)'ābdār ۱. آنچه دارای لعاب باشد.۲. دانههایی که در آب لعاب ایجاد میکنند، مانند اسفرزه و بهدانه.
-
چهارتخم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چهارتخمه، چارتخم، چارتخمه› (پزشکی) ča(ā)hārtoxm جوشاندۀ دارویی مرکب از بارهنگ، بهدانه، سپستان و قدومه که برای تسکین سرفه و درد سینه مفید است.
-
چشمیزک
فرهنگ فارسی معین
(چَ زَ) (اِمصغ .) = چشمیزج . تشمیزج : دانه ای است سیاه به اندازة بهدانه و آن را از گیاهی که در حجاز و سودان روید بدست آرند و در طب قدیم مستعمل بود؛ چشمک ، چشام ، چشوم ، چشم .
-
چهارتخم
فرهنگ فارسی معین
( ~. تُ) (اِمر.) = چهارتخمه . چارتخم : مخلوط دانه های قدومه و بارهنگ و بهدانه و سپستان است که جوشاندة آن ها به دلیل داشتن لعاب فراوان به عنوان ملین و نرم کنندة سینه و خلط آور در امراض ریه مصرف می شود.
-
بهیدانه
لغتنامه دهخدا
بهیدانه . [ ب ِ ن َ / ن ِ ] (اِمرکب ) دانه ٔ بهی که نام میوه ٔ ولایتی است ، بارد و رطب در درجه ٔ دوم ، سرفه ٔ حاد و تب را مفید و مضعف معده . (آنندراج ) (غیاث ). رجوع به بهدانه و به دانه شود.
-
چهارتخمه
لغتنامه دهخدا
چهارتخمه . [ چ َ / چ ِ ت ُ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) چهارتخم . || جوشانده ای مرکب از «بارهنگ » و «قدومه »و «سپستان » و «بهدانه »، سینه درد و سرماخوردگی را مفید می باشد. (یادداشت مؤلف ). رجوع به چارتخمه شود.