کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهداشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بهداشت
/behdāšt/
معنی
مجموع کارهای لازم برای حفظ تندرستی.
〈 بهداشت روانی: (پزشکی) بخشی از بهداشت عمومی که دربارۀ حفظ سلامت روانی بحث میکند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
حفظالصحه، سلامت، صحت
دیکشنری
health, sanitation, hygiene
-
جستوجوی دقیق
-
بهداشت
واژگان مترادف و متضاد
حفظالصحه، سلامت، صحت
-
بهداشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) behdāšt مجموع کارهای لازم برای حفظ تندرستی.〈 بهداشت روانی: (پزشکی) بخشی از بهداشت عمومی که دربارۀ حفظ سلامت روانی بحث میکند.
-
hygiene
بهداشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] اصول و قوانین ناظر بر حفظ سلامت و رعایت آنها
-
بهداشت
فرهنگ فارسی معین
(بِ)(اِمر.)حفظ تندرستی و سلامت .
-
بهداشت
لغتنامه دهخدا
بهداشت . [ ب ِ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) نگاه داشتن تندرستی . حفظ صحت . حفظالصحه . (فرهنگ فارسی معین ). وسیله های نگاهداری سلامت . این کلمه بجای حفظالصحه پذیرفته شده است . (فرهنگستان ).
-
بهداشت
دیکشنری فارسی به عربی
نظافة
-
واژههای مشابه
-
forest hygiene, forest sanitation
بهداشت جنگل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] تأمین سلامت جنگل بهویژه با اجرای برشهای بهداشتی
-
hygienist
بهداشتکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] فرد آموزشدیدهای که مطابق با اصول و قوانین بهداشتی خدمات بهداشتی ارائه میدهد
-
health house
خانۀ بهداشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت سلامت] واحد ارائهکنندۀ خدمات مراقبت اولیۀ سلامت مستقر در روستا
-
علم بهداشت
دیکشنری فارسی به عربی
نظافة
-
ship sanitation certificate, SSC, ship sanitation control certificate
گواهینامۀ بهداشت شناور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] گواهینامهای که مسئولان بهداشت بندر پس از بازرسی همۀ جوانب بهداشتی شناور صادر میکنند
-
hotel inspector2
بازرس بهداشت و ایمنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] فردی از یک نهاد رسمی که از مهمانخانهها بازدید میکند تا میزان رعایت مقررات مربوط به سلامتی و بهداشت و آتشنشانی را در آنها بررسی کند متـ . بازرس مهمانخانه، بازرس هتل
-
dental hygiene, mouth hygiene, oral hygiene
بهداشت دهان و دندان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] مراقبتهای فردی از ساختارهای دهانی بهکمک مسواک زدن و نخ کشیدن و دهانشویه کردن و ماساژ لثه و سایر روشهایی که دندانپزشک یا بهداشتکار برای حفظ سلامت دهان و دندان توصیه میکند
-
food hygiene
بهداشت مواد غذایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] اقداماتی که برای اطمینان از سلامت مواد غذایی انجام میشود