کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهاندخت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بهاندخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: behān doxt) (بهان + دخت = دختر) دختر خوب و نیک .
-
واژههای مشابه
-
بهان
فرهنگ نامها
(تلفظ: behān) منسوب به خوبی و نیکی ، خوبان .
-
بهان
لغتنامه دهخدا
بهان . [ ب َ ] (اِخ ) بهون . دهی از دهستان قزقانچای است که در بخش فیروزکوه شهرستان دماوند واقع و دارای 400 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
-
بهان
واژهنامه آزاد
منسوب به خوبی و نیکی ،خوبان
-
دخت
واژگان مترادف و متضاد
بنت، دختر، صبیه ≠ ابن
-
دخت
فرهنگ فارسی معین
(دُ خْ) [ په . ] (اِ.) دختر.
-
دخت
لغتنامه دهخدا
دخت . [ دُ ] (اِ) مخفف دختر. (جهانگیری ) (برهان ) (غیاث اللغات ) (لغت محلی شوشتر). دختر. (از آنندراج ). فرزند ماده . (یادداشت مؤلف ). بنت . سلیلة. (منتهی الارب ) : همچنان سرمه که دخت خوبروی هم بسان گرد بردارد ز اوی گرچه هر روز اندکی برداردش بافدم رو...
-
دخت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: doxt] doxt = دختر
-
جان بهان
لغتنامه دهخدا
جان بهان . [ ](اِخ ) دهی است جزء دهستان مهرانرود بخش بستان آباد شهرستان تبریز، واقع در هفت هزارگزی شمال بستان آباد ودو هزارگزی بشوسه ٔ قدیم اردبیل تبریز، محلی جلگه و سردسیر است . و ششصد و پنجاه و پنج تن سکنه دارد. آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول آ...
-
ارمیندخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: armin doxt) (اَرمین = آرمین + دخت = دختر) ، دختری که از نژاد آرمین است .
-
ایراندخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: irān doxt) (ایران + دخت = دختر) ، دختر ایران ، دختر ایرانی ، دختر آریایی.
-
رامشدخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: rāmeš doxt) (رامش + دخت = دختر) ، دختر شاد و شادمان ؛ (به مجاز) دختری که موجب شادی و طرب و نصیب و بهره است .
-
رامیندخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: rāmin doxt) (رامین + دخت = دختر) ، دخترِ طربناک .
-
روشندخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: ro(w)šan doxt) (روشن + دخت = دختر) ، دختر تابنده و شاد؛ (به مجاز) زیبا رو .