کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهار و خزان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بهار و خزان
فرهنگ گنجواژه
فصلهای متضاد، گذشت زمان.
-
واژههای مشابه
-
خشکه بهار،سیا بهار
لهجه و گویش تهرانی
بهار کم بارش
-
گنده بهار
لغتنامه دهخدا
گنده بهار. [ گ َ دَ / دِ ب َ ] (اِ مرکب ) بارانی که در فصل سرما بارد. (آنندراج ).
-
طوق بهار
لغتنامه دهخدا
طوق بهار. [ طَ / طُو ق ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قوس قزح بود. (فرهنگ اوبهی ). آزفنداک . آفنداک . تیراژه . کمر رستم . کمردون . کمان رستم . نوشه . سریر. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). رخش . انطلیسون . نوشه . رنگین کمان . (لغت مصوب فرهنگستان ).
-
تازه بهار
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) (اِمر.) 1 - گل نوشکفته . 2 - نوبهار. 3 - زمین آرایش یافته از بهار مجدد.
-
طاق بهار
لغتنامه دهخدا
طاق بهار. [ ق ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قوس ِ قزح . رنگین کمان . کمان رستم .
-
افسر بهار
لغتنامه دهخدا
افسر بهار. [ اَ س َ رِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوایی از موسیقی . لحنی از موسیقی . (یادداشت مؤلف ) : چون افسر بهار بود نای عندلیب چون بند شهریار بود های طوطوی .منوچهری .
-
باد بهار
لغتنامه دهخدا
باد بهار. [ دِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نسیم بهار. (ناظم الاطباء: باد). رجوع به باد بهاران شود.
-
بهار آوردن
لغتنامه دهخدا
بهار آوردن . [ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) گل دادن . شکوفه کردن : کجا روز کشتنْش بار آوردبسالی دو بارش بهار آورد.فردوسی .
-
تازه بهار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tāzebahār ۱. بهار؛ نوبهار؛ بهار تازهرسیده.۲. گل نوشکفته.
-
بهار خواب
دیکشنری فارسی به عربی
شرفة
-
فصل بهار
دیکشنری فارسی به عربی
موسم الربيع
-
بهار زندگانی
دیکشنری فارسی به عربی
موسم الربيع
-
همیشه بهار
دیکشنری فارسی به عربی
شجرة دائمة الخضرة