کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهار عنبر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چاه بهار
لغتنامه دهخدا
چاه بهار. [ ب َ ] (اِخ ) بندر و مرکز شهرستان چاه بهار که در 220 هزارگزی جنوب ایرانشهر، کنار دریای عمان واقع شده مشخصات جغرافیایی آن بشرح زیر است : طول جغرافیایی 60 درجه و 31 دقیقه و 25 ثانیه ، عرض جغرافیایی 25 درجه و 12 دقیقه و 45 ثانیه . اختلاف ساعت...
-
چاه بهار
لغتنامه دهخدا
چاه بهار. [ ب َ ] (اِخ ) یکی از شهرستان های استان هشتم کشور است که از طرف شمال به شهرستان ایرانشهر،از طرف خاور به مرز پاکستان ، از طرف جنوب بدریای عمان و از طرف باختر ببخش جاسک از شهرستان بندرعباس محدود میباشد. بطور کلی هوای شهرستان گرمسیر و مالاریائ...
-
خرم بهار
لغتنامه دهخدا
خرم بهار. [ خ ُرْ رَ ب َ ] (اِ مرکب ) بهار سرسبز. بهارباطراوت . کنایه از طراوت و سرسبزی است : بیاراست بزمی چو خرم بهارز بس شادمانی گو نامدار. فردوسی .چو دستان که پروردگار من است تهمتن که خرم بهار من است . فردوسی .بیاراست او را چو خرم بهارفرستاد در شب...
-
خرم بهار
لغتنامه دهخدا
خرم بهار. [ خ ُرْ رَ ب َ ] (اِخ ) نام محلی بوده است . (ناظم الاطباء) : نهادندسر سوی خرم بهارسپهدار و آن لشکر نامدار.فردوسی .رسیدم ببلخ و بخرم بهارهمان شادمان بودم از روزگار.فردوسی .
-
تازه بهار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tāzebahār ۱. بهار؛ نوبهار؛ بهار تازهرسیده.۲. گل نوشکفته.
-
همیشه بهار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) hamišebahār گلی زردرنگ با بوتۀ کوتاه و برگهای دراز و ستبر که در تمام تابستان گل میدهد و زمستان هم سبز است و از سالی به سال دیگر میماند و سال بعد نیز گل میدهد؛ همیشکجوان.
-
بهار خواب
دیکشنری فارسی به عربی
شرفة
-
فصل بهار
دیکشنری فارسی به عربی
موسم الربيع
-
بهار زندگانی
دیکشنری فارسی به عربی
موسم الربيع
-
همیشه بهار
دیکشنری فارسی به عربی
شجرة دائمة الخضرة
-
بهار جوانی
دیکشنری فارسی به عربی
قد
-
بهار بند
لهجه و گویش تهرانی
جلوی طویله ،باره بند
-
بهار تر
لهجه و گویش تهرانی
پرباران
-
بهار خواب
لهجه و گویش تهرانی
مهتابی ،محل خواب رو باز
-
سیا بهار
لهجه و گویش تهرانی
ایام اول بهار که میوه ای وجود ندارد و گرانی است