کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهارافشان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بهارافشان
/bahār[']afšān/
معنی
۱. شکوفهپاشان.
۲. گلافشان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بهارافشان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bahār[']afšān ۱. شکوفهپاشان.۲. گلافشان.
-
بهارافشان
لغتنامه دهخدا
بهارافشان . [ ب َ اَ ] (نف مرکب ) شکوفه پاشان . گل افشان . (ناظم الاطباء) : با گریبان بهارافشان چو پیدا شد ز دوربر تن مجلس نشینان جامه بوی گل گرفت .طالب آملی (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
افشان
لغتنامه دهخدا
افشان . [ اَ ] (نف مرخم ، ن مف مرخم ، اِمص ) پراکنده . منتشر. متفرق . پاشان . (ناظم الاطباء). افشانیده شده . (آنندراج ). ریزان . ریزنده . (از مؤید الفضلاء).- افشان فروریختن بول ؛ بقطرات پراکنده دفع شدن آن چنانکه در پیران و بیماران . (یادداشت مؤلف ...