کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بنی زیری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بنی زیری
لغتنامه دهخدا
بنی زیری . [ ب َ ] (اِخ ) حکامی که از سال 362 تا 543 هَ . ق . در تونس حکومت کردند. اولین آنها یوسف بلکین بن زیری (362 هَ . ق .) و آخرینشان الحسن بن علی (515 - 543 هَ . ق .) است . که بدست رجار پادشاه صقلیه و امرای موحدی برافتادند. (از طبقات السلاطین ص...
-
بنی زیری
لغتنامه دهخدا
بنی زیری . [ ب َ ] (اِخ ) حکامی که از سال 403 تا 483 هَ . ق . در غرناطه ٔ اسپانیا حکومت کردند. اولین آنها زادبن زیری (403 هَ . ق .) است و آخرین آنها تمیم بن بلکین (483 هَ . ق .) است که بدست المرابطین منقرض گردیدند. (از طبقات السلاطین صص 20 - 21).
-
واژههای مشابه
-
بَنِي
فرهنگ واژگان قرآن
فرزندان -پسران(در عباراتی نظیر"بَنِي إِسْرَائِيلَ "نون آخر به دلیل مضاف بودن حذف شده است)
-
بُنَيَّ
فرهنگ واژگان قرآن
پسرکم
-
بَنِيَّ
فرهنگ واژگان قرآن
فرزندان من - پسران من
-
بُنى
لهجه و گویش بختیاری
boni پىِ دیوار یا بنا.
-
بنی آدم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. مٲخوذ از عبری] bani'ādam ۱. پسران آدم؛ اولاد آدم؛ مردم؛ مردمان.۲. انسان.
-
بنی اسرائیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. مٲخوذ از عبری] bani'esrā'il اولاد حضرت یعقوب؛ عبرانیان؛ اجداد کلیمیان امروزی؛ یهودیان.
-
بنی عم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] bani'am[m] پسران عمو؛ عموزادگان.
-
بنی فاطمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] banifāteme اولاد حضرت فاطمه؛ امامحسن و امامحسین و فرزندان آنان. ذراری حضرت رسول. Δ زیرا که اولاد آن حضرت منحصر به اولاد فاطمۀ زهرا بودهاند.
-
بنی نوع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] banino[w]' همنوعان.
-
بنی هاشم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] banihāšem فرزندان هاشمبن عبدمناف که از اشراف قریش و پدر عبدالمطلب نیای حضرت رسول بوده.
-
بنی آدم
فرهنگ فارسی معین
(بَ دَ) [ ع . ] ( اِ.) انسان ، آدمیزاد.
-
بنی بشر
فرهنگ فارسی معین
(بَ بَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - فرزندان بشر. 2 - انسان ، آدم .