کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بنیان گذار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بنیان گذار
دیکشنری
architect, founding father, instituter, institutor
-
جستوجوی دقیق
-
بنیان گذار
لغتنامه دهخدا
بنیان گذار.[ ب ُ گ ُ ] (نف مرکب ) مؤسس . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
بنیان گذار
دیکشنری فارسی به عربی
موسس
-
واژههای مشابه
-
بُنيَان
فرهنگ واژگان قرآن
اساس- بنيان - بنا
-
بنیان کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بنا کردن، بنیان نهادن، تاسیس کردن، ساختمان کردن، ساختن ≠ ویران کردن ۲. آغاز کردن، آغازیدن، شروع کردن
-
هفت بنیان
لغتنامه دهخدا
هفت بنیان . [ هََ ب ُن ْ ] (اِ مرکب ) به معنی هفت بناست که کنایت از هفت آسمان باشد. (برهان ).
-
قلعه بنیان
لغتنامه دهخدا
قلعه بنیان . [ ق َ ع َ ب َم ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بکش بخش فهلیان ممسنی شهرستان کازرون ، واقع در 11هزارگزی جنوب خاوری فهلیان و 1500 هزارگزی شوسه ٔ کازرون به فهلیان . موقع جغرافیایی آن دامنه وهوای آن گرمسیری مالاریایی است . سکنه ٔ آن 222 تن است ...
-
بنیان کردن
لغتنامه دهخدا
بنیان کردن . [ ب ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بنیاد کردن . بنیاد نهادن : دین حق را مردمی دان جانْش علم و تن عمل عاقلان مربام حکمت را همین بنیان کنند.ناصرخسرو.
-
بنیان نهادن
لغتنامه دهخدا
بنیان نهادن . [ ب ُ ن َ / ن ِ دَ ] (مص مرکب ) بنا نهادن . بنا کردن . (فرهنگ فارسی معین ). بنا نهادن . (ناظم الاطباء).
-
بنیان کن
لغتنامه دهخدا
بنیان کن . [ ب ُ ک َ ] (نف مرکب ) خانه برانداز. ویران کننده ٔ خانه و بنا : نخست باید بستن مسیل چشمه ٔ آب که رفته رفته شود چشمه سیل بنیان کن .قاآنی .
-
بنیان نهاد
واژهنامه آزاد
تاسیس کرد، بنا کرد، به پا کرد، پایه گزاری کرد.
-
founder principle
اصل بنیانگذار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← اثر بنیانگذار
-
ریشه و بنیان
فرهنگ گنجواژه
اساس.
-
واژههای همآوا
-
بنیانگذار
واژگان مترادف و متضاد
بانی، پایهگذار، موسس ≠ بنیانکن