کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بنگ دانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بنگ دانه
/bangdāne/
معنی
= بذرالبنج
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بنگ دانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) bangdāne = بذرالبنج
-
بنگ دانه
لغتنامه دهخدا
بنگ دانه . [ ب َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) گیاهی است از تیره ٔ بادنجانیان که علفی و دوساله است . و ارتفاعش بین 40 تا 60 سانتی متر است و برگهایش پوشیده از کرک و چسبنده است . گل آذینش گرزن یکسویه و جام گلش نامنظم و زرد روشن است . و در روی آن خطوط ارغوانی ...
-
واژههای مشابه
-
بَنگ
لهجه و گویش تهرانی
صدای ضربه یا برخورد
-
بنگ بنگ
واژهنامه آزاد
(اصفهان، سده) بَنگ بَنگ؛ صدای بلند. «سرم بنگ بنگ می کنه»، یعنی «سردرد گرفته ام»، مثلاً از صداهای بلند یا تردد در جاهای شلوغ و پر سروصدا.
-
بنگ رنگ
لغتنامه دهخدا
بنگ رنگ . [ ب َ رَ ](اِ مرکب ) ضیق النفس . (ناظم الاطباء). ضیق النفس . تنگی نفس . (فرهنگ فارسی معین ). || (ص مرکب ) گرفتار ضیق النفس . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ).
-
بیگ بنگ
واژهنامه آزاد
مِه بانگ.
-
چَرس و بَنگ
فرهنگ گنجواژه
مواد مخدر.
-
جستوجو در متن
-
henbanes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پدربزرگ، بنگ دانه، بذر البنج، سیکران
-
henbane
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بنفش، بنگ دانه، بذر البنج، سیکران
-
منج
لغتنامه دهخدا
منج .[ م َ ] (ع اِ) منگ . که دانه ای است مسکر و معرب است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).معرب منگ فارسی و به معنی آن . (ناظم الاطباء). معرب منگ فارسی و آن دانه ای است که سکر آرد و عقل را زایل کند. (از اقرب الموارد).... او را به پارسی منگ گویند و منج معرب...
-
کنو
لغتنامه دهخدا
کنو. [ ک َ ن َوْ / ک َ نو ] (اِ) بنگ را گویند وبه عربی ورق الخیال خوانند. (برهان ). کنب و کنف است که بنگ باشد و تخم آن را کنودانه و شاه دانه گویند. (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از جهانگیری ). کنب . (فرهنگ رشیدی ). اسم فارسی ورق الخیال است . (فهرست م...
-
کنودان
لغتنامه دهخدا
کنودان . [ ک َ ن َوْ / ک َ نو ] (اِ مرکب ) از: کنو + دان (دانه ) = کنودانه . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). شاهدانه که تخم بنگ است . (برهان ) (آنندراج ). شهدانه . (فهرست مخزن الادویه ). کنودانه . (ناظم الاطباء). رجوع به کنودانه شود.
-
شهدانه
لغتنامه دهخدا
شهدانه . [ ش َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) مخفف شاهدانه است که تخم بنگ باشد و معرب آن شهدانج است . (برهان ). شهدانج .شهدانق . شجرالقنب . (بحر الجواهر). و رجوع به شاهدانه و شاهدانج و شهدانج شود. || مروارید بزرگ و نفیس . (ناظم الاطباء). || بزرگترین دانه های...