کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بنگلک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بنگلک
/bongolak/
معنی
۱. = بَنه
۲. بوتۀ گل.
۳. درخت گل.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بنگلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بنگل، بویگلک، بوگلک، بنک› (زیستشناسی) [قدیمی] bongolak ۱. = بَنه۲. بوتۀ گل.۳. درخت گل.
-
بنگلک
لغتنامه دهخدا
بنگلک . [ ب ُ گ ُ / گ َ ل َ ] (اِ مصغر) مصغر بنگل است که میوه ٔ مغزدار باشد که آنرا خورند. (برهان ). میوه ای است ریزه که مغزکی دارد و بوگلک و بن کوهی نیز گویند. (رشیدی ). نام یک قسم میوه . (ناظم الاطباء). رجوع به بنگل شود.
-
جستوجو در متن
-
بوگلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بویگلک› (زیستشناسی) [قدیمی] bugolak = بنگلک
-
بوی گلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] buygolak = بنگلک
-
چاتلانقوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹چتلانقوش، چتلاقوچ› (زیستشناسی) čātlānquš ثمر درخت بنه یا پستۀ وحشی که از آن ترشی درست میکنند؛ بنه؛ بنگلک.
-
بنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بنک› (زیستشناسی) bane ۱. گیاهی درختی شبیه درخت پسته که از تنۀ آن سقز و از گُل و برگ آن رنگ سرخی بهدست میآید که در رنگرزی به کار میرود؛ بنگلک؛ چاتلانقوش؛ سقز.۲. میوۀ این درخت که از آن ترشی درست میکنند و دارای دانۀ روغنی است.
-
بنگل
لغتنامه دهخدا
بنگل . [ ب ُ گ ُ ] (اِ مرکب ) درخت گل . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). || ثمر درخت گل . (برهان ) ثمر درخت گل که آنرا گلبن خوانند. (انجمن آرا). چنانکه درخت نار را ناربن گویند. (آنندراج ). میوه ٔ درخت گل . (ناظم الا...