کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بنود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بنود
/bonud/
معنی
= بند١
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بنود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ بند] [قدیمی] bonud = بند١
-
بنود
لغتنامه دهخدا
بنود. [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ بند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : انتقام خشم از چشم زخم گذشته بر اجابت باعث آمد به احتشاد جنود و عقد بنود. (جهانگشای جوینی ). رجوع به بند شود.
-
بنود
دیکشنری عربی به فارسی
مقررات , قيود , تدارکات
-
جستوجو در متن
-
قیود
دیکشنری فارسی به عربی
بنود
-
تدارکات
دیکشنری فارسی به عربی
بنود , ذخيرة
-
مقررات
دیکشنری فارسی به عربی
بنود , دليل , معهد ، إِجراءات
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) آبندونی . عبداﷲبن ابراهیم بن یوسف آبندونی جرجانی . امام حافظ زاهد موثق مأمون ورع وکثیرالحدیت از اقران ابی بکر اسمعیلی و ابی احمدبن عددی ّ حافظ. در جرجان از عمران بن موسی و در بغداد از ابی عبداﷲ احمدبن حسن بن عبدال...
-
بند
لغتنامه دهخدا
بند. [ ب َ ] (اِ) فاصله ٔ میان دو عضو که آنرا بعربی مفصل خوانند. پیوند عضو که بعربی مفصل گویند. (برهان ) (آنندراج ). فاصله ٔ میان دو عضو را بتازی مفصل خوانند.(جهانگیری ). محل اتصال دو عضو بهم یعنی مفصل مانند بندهای انگشتان و بند آرنج و بند زانو و جز ...