کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بند آمدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بند آمدن
معنی
( ~. مَ دَ)(مص ل .) 1 - بازایستادن . 2 - بسته شدن . 3 - متوقف شدن .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
۱. راهبندانشدن
۲. بسته شدن، سد شدن، مسدود شدن ≠ باز شدن
۳. باز ایستادن، قطع شدن، متوقفشدن، موقوف شدن
۴. از کار افتادن، از حرکتبازماندن، بیحرکت شدن
دیکشنری
cease, clog, plug
-
جستوجوی دقیق
-
بند آمدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. راهبندانشدن ۲. بسته شدن، سد شدن، مسدود شدن ≠ باز شدن ۳. باز ایستادن، قطع شدن، متوقفشدن، موقوف شدن ۴. از کار افتادن، از حرکتبازماندن، بیحرکت شدن
-
بند آمدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. مَ دَ)(مص ل .) 1 - بازایستادن . 2 - بسته شدن . 3 - متوقف شدن .
-
بند آمدن
لغتنامه دهخدا
بند آمدن . [ب َ م َ دَ ] (مص مرکب ) بازایستادن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). چون بند آمدن زبان . || قطع شدن (مایع از جریان ). (فرهنگ فارسی معین ). چون بند آمدن آب و خون و جز اینها. || سد شدن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). بسته شدن . چو...
-
بند آمدن
لهجه و گویش تهرانی
قطع شدن جریان، قطع آب، سد شدن
-
واژههای مشابه
-
بَند
لهجه و گویش گنابادی
band در گویش گنابادی به معنای گیر کردن ، آویزان ماندن ، وابستگی به چیزی یا کسی ، بستن و پر شدن مجرا میباشد.
-
بند بند
لهجه و گویش تهرانی
اجزا بدن: بند بند تنش لرزید.
-
بند بند کردن
دیکشنری فارسی به عربی
فقرة , مفصل
-
باره بند ،بهار بند
لهجه و گویش تهرانی
سر طویله
-
بند تنبان،بند تنبون،بند تمبون
لهجه و گویش تهرانی
بند شلوار
-
بند در بند قبا بافتن
لغتنامه دهخدا
بند در بند قبا بافتن . [ ب َ دَ ب َ دِ ق َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از بهم پیوستن و مجتمع شدن . (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ) : بر سر کوی تو جمعندپریشانی چندبند در بند قبا بافته عریانی چند. سلیم (از آنندراج ).بند در بند قبابافتن مژگان چیست گر در این خ...
-
بند انداختن،بنداندازی،بند اندازون.
لهجه و گویش تهرانی
گرفتن موهای صورت با دو نخ بهم تابیده
-
کله بند
لغتنامه دهخدا
کله بند. [ ک ُ ل َه ْ ب َ ] (اِ مرکب ) کلاه بند. نوعی کلاه در قدیم . (فرهنگ فارسی معین ).
-
گزان بند
لغتنامه دهخدا
گزان بند. [ گ ِ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دیزمار خاوری بخش ورزقان شهرستان اهر، واقع در 14 هزارگزی شمال باختری ورزقان و 6 هزارگزی راه ارابه رو تبریز به اهر. هوای آن معتدل دارای 309 تن سکنه است . آب آنجااز چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات حبوبات ،...
-
گله بند
لغتنامه دهخدا
گله بند. [ گ ُ ل َ / ل ِ ب َ ] (اِ مرکب ) چون گلپیچ گیسوبند است . (گنجینه ٔ گنجوی وحید دستگردی ) : لیلی گله بند باز کرده مجنون گله ها دراز کرده .(گنجینه ٔ گنجوی ص 336).