کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بندی شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بندی شدن
لغتنامه دهخدا
بندی شدن . [ب َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) اسیر شدن . گرفتار شدن . || زندانی شدن . (فرهنگ فارسی معین ) : چون به امر اهبطوا بندی شدندحبس خشم و حرص و خرسندی شدند. مولوی .- بندی شدن تب ؛ مزمن شدن تب به حیثی که اصلاً مفارقت نکند. (آنندراج ) (از فرهنگ فارسی معی...
-
واژههای مشابه
-
عهده بندی
لغتنامه دهخدا
عهده بندی . [ ع ُ دَ / دِ ب َ ] (حامص مرکب ) زمانی که برای پرداختن وام معین و برقرار کرده اند. (ناظم الاطباء).
-
کناره بندی
لغتنامه دهخدا
کناره بندی . [ ک َ / ک ِ رَ / رِ ب َ ] (حامص مرکب ) برآوردن کنار چیزی : کناره بندی رود؛ برآوردن کنار آن تا زمین های مجاور را فرونگیرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
گل بندی
لغتنامه دهخدا
گل بندی . [ گ ُ ب َ ] (اِ مرکب ) نوعی ازاقمشه ٔ رنگین است . (آنندراج ). رجوع به گلبند شود.
-
کیسه بندی
لغتنامه دهخدا
کیسه بندی . [ س َ / س ِ ب َ ] (حامص مرکب ) استقرار جسمی خارجی که حل ناشدنی است در نسج بدن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
کوچه بندی
لغتنامه دهخدا
کوچه بندی . [ چ َ / چ ِ ب َ ] (حامص مرکب ) نشان کردن و علامت گذاشتن حد کوچه ها. (ناظم الاطباء).
-
کرت بندی
لغتنامه دهخدا
کرت بندی .[ ک َ ب َ ] (حامص مرکب ) کردبندی . تقسیم مزارع و باغچه ها به قسمتهای تقریباً مساوی . (از فرهنگ فارسی معین ). تقسیمات زمین زراعی و باغچه به قطعات مستطیل شکل محدود به مرزهای برآمده از خاک . و رجوع به کرت شود.
-
گرگ بندی
لغتنامه دهخدا
گرگ بندی . [ گ ُ ب َ ] (حامص مرکب ) مؤلف آنندراج از خیرالمدققین آرد: گرگ بندی آن است که چون آدمی در میان هفت گرگ واقع شود بنوعی احاطه اش میکنند که هرچند دلاور هم باشد از دست آنها رهایی نمیتواند یافت چه هرگاه متوجه بدفع یکی میشود آن بقیه بر او بتازند...
-
گروه بندی
لغتنامه دهخدا
گروه بندی .[ گ ُ ب َ ] (حامص مرکب ) به دسته دسته تقسیم کردن . || به دسته ها تقسیم کردن واحدهای نظامی را.
-
grouping
گروهبندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] جدا کردن اشیای مشابه بهصورت مجموعه بدون دستهبندی ازپیشتعیینشده
-
triangulation 2
مثلثبندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] روشی در نقشهبرداری که در آن برای تعیین مختصات مجموعهای از نقاط از مثلثهای تشکیلشدۀ بین آنها استفاده میکنند
-
tubal ligation
لولهبندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی، علوم سلامت] جمع کردن یا قطع کردن یا فشردن لولههای رحم
-
خاتم بندی
واژگان مترادف و متضاد
خاتمسازی، خاتمکاری
-
framing
قاببندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، مهندسی عمران] [سینما و تلویزیون] گزینش مناسبترین قاب تصویر با تنظیم زاویۀ عدسی و دوربین [مهندسی عمران] نصب قاب دور یک بازشو (opening) یا قسمتی از سازه