کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بندپایان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بندپایان
/bandpāyān/
معنی
جانورانی بدون استخوان و با پوستی سخت و بندبند که هر سال پوستاندازی میکنند، مانند حشرات، سختپوستان، و عنکبوتیان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بندپایان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بندپایان› (زیستشناسی) bandpāyān جانورانی بدون استخوان و با پوستی سخت و بندبند که هر سال پوستاندازی میکنند، مانند حشرات، سختپوستان، و عنکبوتیان.
-
جستوجو در متن
-
آرتروپود
فرهنگ واژههای سره
بندپایان
-
arthropods
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بندپایان
-
arthropod
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بندپایان
-
acarina
کنهسانان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[دامپزشکی - پاتوبیولوژی] راستهای از بندپایان، شامل هیرهها و کنهها
-
گِزْدُم
لهجه و گویش گنابادی
gezdom در گویش گنابادی به بندپایان نیش دار که زهر سمی دارند گویند.
-
سخت پوستان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) saxtpustān ردۀ بزرگی از بندپایان که روی پوست بدنشان با پوستۀ سخت پوشیده شده، مانند خرچنگ.
-
خر
فرهنگ فارسی معین
خاکی (خَ) (اِمر.) جانوری است از دستة بندپایان با اندامی کوچک و خاکستری رنگ که در جاهای نمور و تاریک زندگی می کند.
-
کخ
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِ.) 1 - نام عام اکثر بندپایان (خصوصاً ردة حشرات و عنکبوتیان و هزارپایان و کرم ها). 2 - کرم .
-
رتیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: رُتَیلاء] ‹رتیلا، رطیل› (زیستشناسی) roteyl جانوری شبیه عنکبوت و از خانوادۀ بندپایان، با شکم بزرگ و پاهای کوتاه که بعضی از انواع آن زهری کشنده دارد؛ دلمک؛ دیلمک.
-
رتیل
فرهنگ فارسی معین
(رُ تِ یْ) [ ع . رتیلاء ] (اِ.) جانوری است از شاخة بندپایان شبیه به عنکبوت با شکمی بزرگ و پاهایی کوتاه که سم کشنده ای دارد.
-
کنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kane ۱. (زیستشناسی) جانوری از خانوادۀ بندپایان با زندگی انگلی که بهوسیلۀ خرطوم خود خون حیوانات را میمکد.۲. (اسم، صفت) [مجاز] کسی که در امری سماجت بسیار کند؛ بدپیله؛ سمج: عجب آدم کنهای هستی!.
-
recurrent fever
تب راجعه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] نوعی بیماری عفونی که بهوسیلۀ بندپایان منتقل میشود و عامل آن گونههای مختلف بورلیاست (Borrelia) و مشخصۀ اصلی آن تبهای مکرر و عودکننده همراه با باکتریخونی است متـ . تب بازگشتی relapsing fever
-
میگو
لغتنامه دهخدا
میگو.[ م َ / م ِ ] (اِ) جانوری است از شاخه ٔ بندپایان و از رده ٔ سخت پوستان و از دسته ٔ خرچنگهای دراز که دارای جثه ٔ نسبتاً کوچک است . پاهای جلویش فاقد انبرک است . میگو در دریاها می زید و گونه ای از آن در خلیج فارس و بحر عمان فراوان است و چون خوراکی ...