کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بنجاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بنجاق
/bonjāq/
معنی
۱. قباله؛ قبالۀ ملک.
۲. سند کهنه و قدیمی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بنجاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹بنچاق› [قدیمی] bonjāq ۱. قباله؛ قبالۀ ملک.۲. سند کهنه و قدیمی.
-
بنجاق
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ تر. ] = بنجق . بنجوق : 1 - (اِ.) حلقه ها، گوی های الوان . 2 - قطعات شیشه ای ک ه برای زینت اسبان و استران به کار رود. 3 - (ص .) اسب زینت شده با بنجاق .
-
جستوجو در متن
-
بنجه
واژگان مترادف و متضاد
۱. بنجاق، قباله، سند ۲. پیشانه، ناصیه
-
بنجه
لغتنامه دهخدا
بنجه . [ ب ُ ج َ / ج ِ ] (اِ) بنجاق . قباله . رجوع به بنچه شود.
-
ته چک
لغتنامه دهخدا
ته چک . [ ت َه ْ چ ِ ] (اِ مرکب ) آن قسمت از دسته چک که پس از جدا کردن چک باقی ماند وشماره ٔ چک صادرشده و مبلغ و تاریخ صدور آن و جز اینها را مضبوط میدارد. بنجاق . بن چک . رجوع به چک شود.
-
بجک
لغتنامه دهخدا
بجک . [ ] (اِ) این کلمه را ابوریحان در التفهیم آورده است و آنجا قباله معنی میدهد و در تحریر عربی التفهیم نیز قبالات آمده است . و شاید صورتی از کلمه ٔ بیجک یا بنجاق باشد : اندرین یکشنبه (یکشنبه ٔ نو) آلتها و افزارها و جامه ها نو کنند و بجک ها و معاملت...
-
یراق
لغتنامه دهخدا
یراق . [ ی َ ] (ترکی ، اِ) سلاح . (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء). اسلحه ٔ سپاه مثل شمشیر و سپر و تیر و کمان و غیره . (غیاث ) (آنندراج ) : در مجلس عام در صف قورچیان یراق ... ایستاده می شد. (تذکرةالملوک چ دبیرسیاقی ص 26). جای او [ دواتدار ] که می ایست...
-
چک
لغتنامه دهخدا
چک . [ چ َ ] (اِ) قباله باشد. به تازی صک گویند. (فرهنگ اسدی چ اقبال ص 276). قباله و برات باشد.(فرهنگ اسدی حاشیه ٔ ص 276). برات وظیفه و مواجب و بیعانه و حجت و منشور و قباله ٔ خانه و باغ و امثال آن باشد و معرب آن صَک است . (برهان ). قباله را گویند. (جه...