کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بنتالهدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بنتالهدی
فرهنگ نامها
(تلفظ: bentolhodā) (عربی) دختر هدایت شده .
-
واژههای مشابه
-
بنت الهدی
واژهنامه آزاد
بنت در زبان عربي يعني دختر هدي هم كه واژه ي اصيل عربي هست به معني هدايت كننده. روي هم رفته دختر هدايت كننده = بنت الهدي
-
بنت
واژگان مترادف و متضاد
دخت، دختر، صبیه ≠ ابن
-
بنت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: بَنات] [قدیمی] bent دختر.
-
بنت
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] ( اِ.) دختر. ج . بنات .
-
بنت
لغتنامه دهخدا
بنت . [ ب ِ ] (ع اِ) دختر. (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ) (ترجمان القرآن ) (آنندراج ). دختر. و مؤنث ابن نیست بلکه صیغه ٔ جداگانه ای است و در وقت نسبت ، بنتی و بنوی گویند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (کشاف اصطلاحات الفنون ). اِبْنه . (یادداشت بخط مر...
-
بنت
دیکشنری عربی به فارسی
دختر , دختربچه , دوشيزه , کلفت , معشوقه
-
علم الهدی
لغتنامه دهخدا
علم الهدی . [ ع َ ل َ مُل ْ هَُ دا ] (اِخ ) ملا محمدبن ملا محسن فیض محمدبن مرتضی . وی از علمای امامیه در اوائل قرن دوازدهم هجری بود و از طرف والدش بهمین لقب علم الهدی ملقب شد. وفات وی بسال 1112 یا 1123 هَ . ق . بوده است . او راست : 1- اصول الدین ، به...
-
علمالهدی
فرهنگ نامها
(تلفظ: alamolhodā) (عربی) درفش هدایت ؛ (در اعلام) لقب چند تن از علمای شیعه.
-
شمسالهدی
فرهنگ نامها
(تلفظ: šamsolhodā) (عربی) به معنی آفتاب هدایت .
-
باب الهدی
لغتنامه دهخدا
باب الهدی . [ بُل ْ هَُ دا ] (اِخ ) رجوع به باب الیهود و الحلل السندسیه ج 1 ص 197 شود.
-
بنتالحسنی
فرهنگ نامها
(تلفظ: bentolhosnā) (عربی)دختر زنِ نیکو ، دختری که از زن نیکومتولد شده است .
-
بنت العنب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی (دختر انگور)] [قدیمی، مجاز] bentol'enab شراب انگور؛ می؛ باده؛ بنتالعنقود.
-
بنت الکرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی (دختر رز)] [قدیمی، مجاز] bentolkarm شراب انگور؛ باده.