کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بنت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بنت
/bent/
معنی
دختر.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
دخت، دختر، صبیه ≠ ابن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بنت
واژگان مترادف و متضاد
دخت، دختر، صبیه ≠ ابن
-
بنت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: بَنات] [قدیمی] bent دختر.
-
بنت
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] ( اِ.) دختر. ج . بنات .
-
بنت
لغتنامه دهخدا
بنت . [ ب ِ ] (ع اِ) دختر. (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ) (ترجمان القرآن ) (آنندراج ). دختر. و مؤنث ابن نیست بلکه صیغه ٔ جداگانه ای است و در وقت نسبت ، بنتی و بنوی گویند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (کشاف اصطلاحات الفنون ). اِبْنه . (یادداشت بخط مر...
-
بنت
دیکشنری عربی به فارسی
دختر , دختربچه , دوشيزه , کلفت , معشوقه
-
واژههای مشابه
-
بنتالحسنی
فرهنگ نامها
(تلفظ: bentolhosnā) (عربی)دختر زنِ نیکو ، دختری که از زن نیکومتولد شده است .
-
بنتالهدی
فرهنگ نامها
(تلفظ: bentolhodā) (عربی) دختر هدایت شده .
-
بنت العنب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی (دختر انگور)] [قدیمی، مجاز] bentol'enab شراب انگور؛ می؛ باده؛ بنتالعنقود.
-
بنت الکرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی (دختر رز)] [قدیمی، مجاز] bentolkarm شراب انگور؛ باده.
-
بنت بارح
لغتنامه دهخدا
بنت بارح . [ ب ِ ت ُ رِ ] (ع اِمرکب ) بلا و سختی . رجوع به بنات و ترکیبات آن شود.
-
بنت جبل
لغتنامه دهخدا
بنت جبل . [ب ِ ت ُ ج َ ب َ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به بنت الجبل شود.
-
بنت حوب
لغتنامه دهخدا
بنت حوب . [ ب ِ ت ُ ح َ ] (ع اِمرکب ) تیردانی که از پوست شتر باشد. (از المرصع).
-
بنت خابیة
لغتنامه دهخدا
بنت خابیة. [ ب ِ ت ُ ی َ ] (ع اِمرکب ) دختر خم . شراب . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
بنت رح
لغتنامه دهخدا
بنت رح . [ ب ِ ت ُ رُ ] (ع اِ مرکب ) بلاها. سختی ها. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).