کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بنا گذاشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بنا گذاشتن
معنی
(بَ. گُ تَ)(مص م .)بنیاد گذاشتن ، اساس گذاشتن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بنا گذاشتن
فرهنگ فارسی معین
(بَ. گُ تَ)(مص م .)بنیاد گذاشتن ، اساس گذاشتن .
-
واژههای مشابه
-
بنا نهادن
فرهنگ واژههای سره
بنیادنهادن، بنیان نهادن
-
وادی بنا
لغتنامه دهخدا
وادی بنا. [ ب َ ] (اِخ ) موضعی در یمن از توابع بنا. (از معجم البلدان ذیل بَنا).
-
هفت بنا
لغتنامه دهخدا
هفت بنا. [ هََ ب ِ ] (اِ مرکب ) به معنی هفت پرگار است که کنایه از هفت آسمان باشد. (برهان ).
-
هفت بنا
فرهنگ فارسی معین
( ~. بِ) (اِمر.) هفت آسمان .
-
بنا انداختن
لغتنامه دهخدا
بنا انداختن . [ ب ِ اَت َ ] (مص مرکب ) مرادف رنگ خانه ای ریختن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پی افکندن . بنیاد نهادن : ز نو میخواهم اندازم بنای عشرت آبادی که روزی خاک و خشت این کهن ویرانه خواهم شد.آصفی (از آنندراج ).
-
خجسته بنا
لغتنامه دهخدا
خجسته بنا. [ خ ُ ج َ ت َ / ت ِ ب ِ ] (ص مرکب ) بنای خجسته . ساختمان مبارک . بنای خوش فال . ظاهراً در وقت توصیف از ابنیه ای این ترکیب را بکار میبرند.
-
خجسته بنا
لغتنامه دهخدا
خجسته بنا. [ خ ُج َ ت َ / ت ِ ب َ ] (اِخ ) لقب اورنگ آباد است که شهری از شهرهای دکن می باشد. (از غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
بنا کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ارض
-
بنا بر
دیکشنری فارسی به عربی
آلي
-
سنگ بنا
دیکشنری فارسی به عربی
حجر الاساس
-
زیر بنا
لهجه و گویش تهرانی
باسن به شوخی
-
بنا به گفته شاهدان
دیکشنری فارسی به عربی
حسب إفادة الشهود
-
بنا به رأی دادگاه
دیکشنری فارسی به عربی
حسب المحکمة