کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بنام زدن بنام کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
بنام زدن ،بنام کردن
لهجه و گویش تهرانی
انتقال محضری ملک یا دارائی به نام دیگری
-
جستوجو در متن
-
naming
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نامگذاری، نامیدن، نام دادن، بنام صدا کردن، خواندن
-
misnaming
دیکشنری انگلیسی به فارسی
misnaming، بنام اشتباهی صدا کردن، دشنام دادن
-
misnames
دیکشنری انگلیسی به فارسی
misnames، بنام اشتباهی صدا کردن، دشنام دادن
-
shooting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیراندازی کردن، زدن، رها کردن، پرتاب کردن، جوانه زدن، درکردن، گلوله زدن، رها شدن، امپول زدن، فیلمبرداری کردن، عکسبرداری کردن، درد کردن، سبز شدن
-
طعنه زدن
واژگان مترادف و متضاد
ملامت کردن، سرزنش کردن، کنایه زدن، زخم زبان زدن، نیشوکنایه زدن، شماتت کردن ≠ تحسین کردن، ستایش کردن
-
name
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نام، اسم، تسمیه، نام و شهرت، نام خودمانی، خوشنامی، اب رو، نامیدن، نام دادن، بنام صدا کردن، خواندن
-
خیش کردن
واژگان مترادف و متضاد
خیش زدن، شیار زدن، شخم زدن، شخم کردن ≠ درو کردن، درویدن
-
حرص زدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. جوش زدن، شور زدن، بیتابی کردن، کمطاقتی کردن ۲. حرص خوردن، خودخوری کردن ۳. تلاشفوقالعاده کردن، تقلا کردن
-
brushing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مسواک زدن، لیف زدن، نقاشی کردن، ماهوت پاک کن زدن، قلم مو زدن، تند گذشتن، خار کردن، تماس حاصل کردن و اهسته گذشتن
-
shoot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شلیک، فرزند، انشعاب، رویش انشعابی، رویش شاخه، درد، حرکت تند و چابک، رگه معدن، زدن، رها کردن، پرتاب کردن، جوانه زدن، درکردن، گلوله زدن، رها شدن، امپول زدن، فیلمبرداری کردن، عکسبرداری کردن، درد کردن، سبز شدن
-
خام کردن
واژگان مترادف و متضاد
گول زدن، فریبدادن، رودست زدن، اغفال کردن، غفلتزده کردن
-
مغبون کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. زیان زدن، ضرر زدن، زیاندیده کردن، خسارتدیدن ۲. گول زدن
-
shouted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فریاد زد:، فریاد زدن، جیغ زدن، داد زدن، فریاد کردن، مصوت کردن، خروش برآوردن، خروشیدن