کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بنات اعوج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بنات الحارث
لغتنامه دهخدا
بنات الحارث . [ ب َ تُل ْ رِ] (ع اِ مرکب ) دختران حارث بن هشام که در حسن و گران کابینی بدیشان مثل می زنند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
بنات الحجال
لغتنامه دهخدا
بنات الحجال . [ ب َ تُل ْ ح ِ ] (ع اِ مرکب ) دوشیزگان . دختران باکره . (از المرصع).
-
بنات الحشی
لغتنامه دهخدا
بنات الحشی . [ ب َ تُل ْ ح َ شا ] (ع اِ مرکب ) قلوب و امعاء. (از المرصع).
-
بنات الحصین
لغتنامه دهخدا
بنات الحصین . [ ب َ تُل ْ ح َ ](ع اِ مرکب ) نوعی است از پشه ٔ بدبو. (از المرصع).
-
بنات الحقیق
لغتنامه دهخدا
بنات الحقیق . [ ب َ تُل ْ ح ُ ق َ ] (ع اِ مرکب ) نوعی از خرما. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
بنات الخبایا
لغتنامه دهخدا
بنات الخبایا. [ ب َ تُل ْ خ َ ] (ع اِ مرکب ) تیرها. خبایا ج ِ خبیئة، یعنی کمان . (از المرصع).
-
بنات الخدود
لغتنامه دهخدا
بنات الخدود. [ ب َ تُل ْ خ ُ ] (ع اِ مرکب ) زنان پردگی . (مهذب الاسماء).
-
بنات الداعی
لغتنامه دهخدا
بنات الداعی . [ ب َ تُدْ دا ] (ع اِ مرکب ) شترانی نجیب که به داعی منسوب بودند و داعی نام فحل نجیبی بوده است .
-
بنات الدر
لغتنامه دهخدا
بنات الدر. [ ب َ تُدْ دُرر] (ع اِ مرکب ) حمار وحشی . الاغ وحشی . (از المرصع).
-
بنات الدروز
لغتنامه دهخدا
بنات الدروز. [ ب َ تُدْ دُ ] (ع اِ مرکب ) ریش و رشک . (مهذب الاسماء). شپش و بیضه آن که رشک باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا). شپش . و رجوع به المرصع شود.
-
بنات الدم
لغتنامه دهخدا
بنات الدم . [ ب َ تُدْ دَ ] (ع اِ مرکب ) قسمی است از نباتات که مایل به سرخی است و یا خود سرخ شود.
-
بنات الدو
لغتنامه دهخدا
بنات الدو. [ ب َ تُدْ دَ ] (ع اِ مرکب ) شتر و الاغ وحشی . و دو بمعنی دشت و بیابان است . (از المرصع).
-
بنات الدواهی
لغتنامه دهخدا
بنات الدواهی . [ ب َ تُدْ دَ ] (ع اِ مرکب ) مارها. (از المرصع).
-
بنات الدهر
لغتنامه دهخدا
بنات الدهر. [ ب َ تُدْ دَ ] (ع اِ مرکب ) حوادث زمانه . (مهذب الاسماء). || در بعضی مقامه ها بمعنی خرمابن هم آمده است . (از المرصع).
-
بنات الرعد
لغتنامه دهخدا
بنات الرعد.[ ب َ تُرْ رَ ] (ع اِ مرکب ) کماءة. سماروغ . قارچ .