کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بمجرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بمجرد
لغتنامه دهخدا
بمجرد. [ ب ِ م ُ ج َرْ رَ دِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) (از: «ب » + مجرد) فی الفور. درحال . بلافاصله . در همان آن . (ناظم الاطباء). || فقط. بدون چیزی دیگر : بمجرد گمان ... نزدیکان خود را مهجور گردانیدن ... تیشه بر پای خود زدن بود. (کلیله و دمنه ). رجوع به...
-
بمجرد
دیکشنری فارسی به عربی
علي
-
جستوجو در متن
-
upon
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بر، بر روی، روی، بر فراز، بمحض، بمجرد
-
up on
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بر، بر روی، روی، بر فراز، بمحض، بمجرد
-
علي
دیکشنری عربی به فارسی
وصل , روشن , برقرار , روي , بر , بر روي , فوق , بر فراز , بمحض , بمجرد
-
بمحض
لغتنامه دهخدا
بمحض . [ ب ِ م َ ض ِ ](حرف اضافه ٔ مرکب ) (از: «ب »+ محض ) بمجرد. در همان آن . در همان وقت . (ناظم الاطباء). و رجوع به محض شود.
-
انجق
لغتنامه دهخدا
انجق . [ اَ ج َ ] (ترکی ، ق ) بمجرد اینکه ، بمحض اینکه . (از دزی ج 1 ص 40). در ترکی آذربایجانی ، آنجاق به همین معنی استعمال دارد.
-
بلغشنه
لغتنامه دهخدا
بلغشنه . [ ب ُغ ُ ن َ / ن ِ ] (اِ) آن باشد که یک سر ریسمان را حلقه حلقه کرده گرهی بزنند و سر دیگر آن را از میان حلقه ها بگذرانند بر نهجی که بمجرد کشیدن ریسمان آن حلقه هاتنگ شود همچنان که بر سر دامها سازند. (آنندراج ).
-
ابطال
لغتنامه دهخدا
ابطال . [ اِ ] (ع مص ) باطل کردن . نقض . رد. نسخ . الغاء. عزل کردن . شکستن . لغو کردن . اِقاله . نادرست کردن . تباه کردن . ناچیز کردن : بمجرد گمان ... نزدیکان خود را مهجور گردانیدن و در ابطال ایشان سعی نمودن ... تیشه بر پای خود زدن بود. (کلیله و دمنه...
-
درغم
لغتنامه دهخدا
درغم . [ دَ غ َ ] (اِ مرکب ) نام نغمه ای باشد از موسیقی که شنیدن آن غم و الم از دل بیرون کند، و معنی ترکیبی آن دراندوه باشد. (برهان ). نام پرده ای است از موسیقی که هرچند کسی را غم و اندوه فروگرفته باشد بمجرد شنیدن آن به شادی مبدل گردد. (جهانگیری ) : ...
-
سرآغوج
لغتنامه دهخدا
سرآغوج . [ س َ ](اِ مرکب ) بمعنی سرآغج است که گیسوپوش زنان باشد. (برهان ): غفارة؛ سرآغوج که زیر مقنعه افکنند تا مقنعه ریم و چرک و روغن نگیرد. (منتهی الارب ) : سرآغوجی برآموده بگوهربرسم چینیان افکنده بر سر. نظامی .مغولی که نونیی را ندیده باشد ومتعلق ب...
-
شهیدی
لغتنامه دهخدا
شهیدی .[ ش َ ] (اِخ ) (بابا...) از شعرای معروف زمان سلطان یعقوب و در خدمت او عمری خوش گذرانید و پس از فوت سلطان در عراق و آذربایجان نمانده و عازم خراسان شد و در ورود بهرات مولانا جامی و شعرای نامی از او استقبال نموده و حضرت سلطان میرزا به او التفات ب...
-
متقوم
لغتنامه دهخدا
متقوم . [ م ُ ت َ ق َوْ وِ ] (ع ص ) قیمت شده . (ناظم الاطباء). || قیمتی و گرانبها. (از فرهنگ فارسی معین ) : تا این غایت [ قریب ] به صد هزار دینار املاک نفیس و اسباب متقوم از دیهای معظم و مزارع مغل و باغهای پرنعمت و... بمجرد شبهتی که در نقل ملک بازنمو...
-
اتفاقیه
لغتنامه دهخدا
اتفاقیه . [ اِت ْ ت ِ قی ی َ ] (ع ص نسبی ) قضیه ٔ شرطیه ٔ متصله . و آن قضیه ای است که دراو حکم شود به صدق تالی بر فرض صدق مقدم و علاقه ای بین آنها موجود نیست بلکه بمجرّد صدق آن دو این قضیه اتفاق می افتد؛ مثلاً: ان کان الانسان ناطق فالحمار ناهق . بعضی...