کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بمب دِرَخشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
bomb rack
بمبگیره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] وسیلهای مکانیکی که در مقر بمب به هواپیما وصل میشود تا خلبان بهوسیلۀ آن بمب را پرتاب کند
-
napalm bomb
بمب ناپالم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] بمبی محتوی نوعی ترکیب مایع، ترجیحاً بنزین با اکتان 80 و یکی از پودرهای ام 1 یا ام 2 یا ام 9، که پس از پرتاب و برخورد به هدف، مادۀ ژلاتینی تولید میکند و با شعله و حرارت زیاد میسوزد
-
neutron bomb
بمب نوترونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] بمبی که براثر انفجار سریع، مقادیر زیادی نوترون و مقدار کمی ذرات آلفا و اشعۀ گاما از آن رها میشود
-
hydrogen bomb
بمب هیدروژنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] بمبی که از یک بمب اتمی و مجموعهای از عناصر سبک تشکیل شده است و در آن از شکافت عناصر سبک بهعنوان منبع انرژی استفاده میشود
-
بمب افکن
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ کَ) [ فر - فا. ] (اِمر.) هواپیمای جنگی مخصوص حمل و افکندن بمب .
-
بمب افکن
لغتنامه دهخدا
بمب افکن . [ ب ُ اَ ک َ ] (نف مرکب ) بمب افکننده . آنکه یا آنچه بمب می افکند. || (اِ مرکب ) نوعی هواپیمای جنگی خاص حمل و پرتاب بمب .
-
بمب گیر
لغتنامه دهخدا
بمب گیر. [ ب ُ ] (نف مرکب ) بمب گیرنده . آنچه یا آنکه بمب را می گیرد. || (اِ مرکب ) قطعه ٔ فلزی که بزیر بال هواپیمای جنگی متصل شود و بمب یا راکت را بوسیله ٔ چنگکها بدان متصل کنند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
بمب انداز
دیکشنری فارسی به عربی
مفجر القنبلة
-
bomb release point
نقطۀ رهاسازی بمب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نقطهای که هواگَرد پس از رسیدن به آن بمب را به سوی هدف رها میکند
-
bombing angle
زاویۀ رهاسازی بمب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] زاویۀ میان خط عمود بر هواگَرد و خط فرضی میان هواگَرد و محل اصابت بمب
-
fire bomb
بمب آتشزا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] بمبی پرشده با مخلوطی از بنزین ژلاتینیشده و مجهز به یک چاشنی
-
notice bomb
بمب اعلامیهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] بمبی حاوی اوراق تبلیغاتی که از هواگَرد پرتاب میشود
-
intermediate-range bomber aircraft
بمبافکن بینابُرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] هواپیمای بمبافکنی که مجموع وزن ناخالص و محمولۀ بمب آن برای شعاع عملیاتی 1850 تا 3700 کیلومتر طراحی شده است
-
long-range bomber aircraft
بمبافکن دوربُرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] هواپیمای بمبافکنی که مجموع وزن ناخالص و محمولۀ بمب آن برای شعاع عملیاتی بیش از 4430 کیلومتر طراحی شده است
-
cluster bomb
بمب خوشهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] بمبی شامل تعداد زیادی بمبهای کوچک که هنگام فرود در منطقۀ وسیعی پراکنده میشوند و دارای زمان انفجار متغیر هستند