کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلیث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بلیث
لغتنامه دهخدا
بلیث . [ ب َ ] (ع ص ) دمیث بلیث ؛ از اتباع است یعنی نرم خوی . (منتهی الارب ). ملائم . (ذیل اقرب الموارد از تاج ). || (اِ) علف ریزه ٔ خشک دوساله که سیاه گردیده باشد. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
بلیس
لغتنامه دهخدا
بلیس . [ ب ِ ] (اِخ )مخفف ابلیس . شیطان . رجوع به ابلیس شود : مهمان بلیس است خلق و حجت بیچاره به یمگان از آن نهانست . ناصرخسرو.بلیس کرد ورا دست بوسه و شاباش نشست پیش وی اندر به حرمت و تعظیم . سوزنی .هم صفیر و خدعه ٔ مرغان توئی هم بلیس و ظلمت کفران تو...
-
جستوجو در متن
-
دمیث
لغتنامه دهخدا
دمیث .[ دَ ] (ع ص ، اِ) نرم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || زمین نرم . (مهذب الاسماء). زمین نرم ریگناک . (از اقرب الموارد). || نرم خو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مرد نرم خو. (مهذب الاسماء).- دمیث بلیث ؛ از اتباع است . (منتهی الارب ) (ناظم ال...