کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بلول
لغتنامه دهخدا
بلول . [ ب ُ ] (ع مص ) نجات یافتن و رستگار شدن . (منتهی الارب ). || درآویختن . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). بلالة. بلل . || سرد و نمناک شدن باد. (منتهی الارب ). وزیدن باد سرد همراه رطوبت . (از اقرب الموارد). || به شدن از بیماری . (منتهی الار...
-
بلول
لغتنامه دهخدا
بلول . [ ب ُ / ب ِ ] (ع اِ) بقیه ٔ مودت . (منتهی الارب ). بُلّة. رجوع به بلة شود. || طویته علی بلوله و بلولته . رجوع به بلولة شود.
-
واژههای مشابه
-
شاه بلول
لغتنامه دهخدا
شاه بلول . [ ] (اِخ ) از روایت مؤلف الجماهر چنین برمی آید که نام یکی از پادشاهان نواحی هند بوده است و گوید که : یاقوت را از کدکدیا [ کرکد ] مقر شاه بلول آورند و آن مدت هفت روز با توابع کشمیر و قصبه ٔ اردستان یا [ ادستان ] مسافت دارد. (از الجماهر ص 8...
-
جستوجو در متن
-
بلالة
لغتنامه دهخدا
بلالة. [ ب َ ل َ ] (ع مص ) مبتلی شدن به چیزی و درآویختن بدان . (از منتهی الارب ). آزموده شدن به چیزی و درآویخته شدن به آن . (ازذیل اقرب الموارد از لسان ). بَلل . بُلول . و رجوع به بلل و بلول شود. || یافتن و دانستن : ما بللت به ؛ نیافتم و ندانستم آن ر...
-
بلل
لغتنامه دهخدا
بلل . [ ب َ ل َ ] (ع مص ) به شدن از بیماری . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بَل ّ. بُلول . و رجوع به بل و بلول شود. || مبتلی شدن به چیزی و درآویختن به آن . (منتهی الارب ). برخورد کردن و تمایل یافتن به چیزی . (از اقرب الموارد از لسان ). || فاجر گرد...
-
بلة
لغتنامه دهخدا
بلة. [ ب ُل ْ ل َ ] (ع اِ) تری گیاه تر. (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || بقیه ٔ علف . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || تازگی . جوانی . (منتهی الارب ). || رطوبت و تری : اِسقه علی بلته ؛ بر ابتلال و غمناکی آن . (از ذیل...
-
شفا یافتن
لغتنامه دهخدا
شفا یافتن . [ ش ِ / ش َ ت َ ] (مص مرکب ) خوب شدن .بِه ْ شدن . ابلال . بلول . ابتلال . تبلل . استبلال . بِه ْ شدن از بیماری . صحت یافتن . بهبود یافتن . تندرست شدن . (یادداشت مؤلف ). استشفاء. (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). اشتفاء. (منتهی الارب...
-
نجات یافتن
لغتنامه دهخدا
نجات یافتن . [ ن َ / ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) خلاص شدن . رها شدن . رستگار گشتن . آزاد شدن . (ناظم الاطباء). ابلال . بلول . رستن . رهیدن . رسته شدن : خلق یکسر روی زی ایشان نهادکس به بت زآتش کجا یابد نجات ؟ ناصرخسرو.گفتم که بی پیمبر یابد کسی نجات گفتا که چ...
-
بل
لغتنامه دهخدا
بل . [ ب َل ل ] (ع مص ) تر کردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بِلّة.و رجوع به بلة شود. || پیوستن رحم . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). صله ٔ رحم کردن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الم...
-
به شدن
لغتنامه دهخدا
به شدن . [ ب ِه ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به گشتن . شفا یافتن . ابتلال . استبلال تبلل . بلول . ابلال . نیکو شدن . ملتئم گشتن . خوب شدن : باد بر سر حارث دمید و آن جراحت وزخم هم در وقت به شد. (ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ).اگر به شوم گر نهم سر بمرگ که مرگ اند...
-
رهیدن
لغتنامه دهخدا
رهیدن . [ رَ دَ ](مص ) رَستَن . ابلال . بلول . نجات . رستگار شدن . نجات یافتن . خلاص شدن (از بند و قید). آزاد شدن . (یادداشت مؤلف ). خلاص یافتن . (شرفنامه ٔ منیری ). خلاص شدن . نجات یافتن . (انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان ). انجاع . (منتهی الارب ). اف...
-
رستن
لغتنامه دهخدا
رستن . [ رَ ت َ ] (مص ) نجات یافتن و آزاد شدن . (ناظم الاطباء). رها شدن . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). خلاص شدن و نجات یافتن . (آنندراج ) (از شعوری ج 2 ورق 12). خلاص شدن . (فرهنگ رشیدی ). نجات یافتن . رهایی یافتن . رها شدن . (حاشیه ٔبرهان چ معین ...
-
ذهب
لغتنامه دهخدا
ذهب . [ ذَ هََ ] (ع اِ) زر. طلا عقیان . ذَهبة. تبر. عسجد. سام . عین . نضر. ج ، اَذهاب ، ذُهوب . ذُهبان ، ذِهبان . یکی از اجساد کیمیاگران و ارباب صناعت کیمیا از آن بشمس کنایت کنند. (مفاتیح العلوم خوارزمی ) : من برون آیم به برهانها ز مذهبهای بدپاکتر ز ...