کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلوط رسمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
راشک بلوط جهانه
لغتنامه دهخدا
راشک بلوط جهانه . [ ک ِ ب َ ج َ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جاوید بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون که در 42هزارگزی خاوری فهلیان و در دامنه ٔ جنوبی کوه سولک واقع است . محلی است گرمسیر و ساکنان آن 300 تن میباشند آب آن ازچشمه تأمین میشود و مح...
-
بلوط چوب پنبه
لغتنامه دهخدا
بلوط چوب پنبه . [ ب َ طِپَم ْ ب َ / ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بلوط پیوسته سبزی که در اقلیم مدیترانه ای میروید. قسمت خارجی نرم پوست آن بنام چوب پنبه برای در شیشه و طبقات محافظ اشیاء صنعتی بکار میرود. (از دایرة المعارف فارسی ).
-
شاه بلوط اروپایی
دیکشنری فارسی به عربی
مفرقعات
-
ساخته شده از چوب بلوط
دیکشنری فارسی به عربی
بلوطي
-
بافت چوب پنبه درخت بلوط
دیکشنری فارسی به عربی
فلينة
-
میوه ء تیره ء درختان بلوط (مازو)
دیکشنری فارسی به عربی
بلوط
-
جستوجو در متن
-
خرنوک
لغتنامه دهخدا
خرنوک . [ خ َ ] (اِ) محصولی از بلوط. (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به بلوط رسمی شود.
-
برارمازو
لغتنامه دهخدا
برارمازو. [ ب ِ ] (اِ مرکب ) محصولی از بلوطاست . (یادداشت مؤلف ). نوعی مازو که از درخت بلوط گیرند. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به بلوط رسمی شود.
-
ژاپن
لغتنامه دهخدا
ژاپن . [ پ ُ ] (اِخ ) کشور امپراطوری ژاپن یا دائی نیپون که بمعنی مملکت شمس طالع است شامل چهار هزار جزیره ٔ خرد و بزرگ است که از شبه جزیره ٔ کامچاتکا تا سواحل جنوب شرقی چین امتداد داردو قریب به 382447 کیلومتر مربع سطح آن است . مهمترین جزایر ژاپن جزایر...
-
ایران
لغتنامه دهخدا
ایران . (اِخ ) پهلوی ، «اِران » . به کشور ایران در عهد ساسانی «اران شتر» میگفتند. در عصر هخامنشی ایی ریا نام قوم ایرانی بود و این کلمه را نام قوم اُسِّت ِ قفقاز بصور «ایرون »، «ایرو» و «ایر» بخود اطلاق کرده اند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). کلمات آریا، آ...
-
رنگ
لغتنامه دهخدا
رنگ . [ رَ ] (اِ) لون . (برهان قاطع). اثر نور که بر ظاهر اجسام نمایشهای مختلف می دهد، بعربی لون گویند. (فرهنگ نظام ). لون یعنی اثر مخصوصی که در چشم از انعکاس اشعه ٔ نور در روی اجسام پدید آید. (ناظم الاطباء). آرنگ . گون . گونه . (برهان قاطع). صِبْغ. (...