کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلوشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بلوشه
لغتنامه دهخدا
بلوشه . [ بْل ُ / ب ِ ل ُ ش ِ ] (اِخ ) گابریل ژوزف ادگار (1870 - 1937 م .)، مستشرق فرانسوی . وی زبانهای عربی و فارسی را در مدرسه ٔ السنه ٔ شرقی پاریس فراگرفت ، و از کتابداران نسخه های خطی کتابخانه ٔ ملی پاریس شد. فهرستهای بسیار از نسخه های خطی منتشر ...
-
جستوجو در متن
-
تولوی
لغتنامه دهخدا
تولوی . (اِخ ) از فرزندان چنگیزخان مغول و جد اعلای ایلخانان مغول است . رجوع به جامعالتواریخ بلوشه و تاریخ غازان و تولی شود.
-
طرقای
لغتنامه دهخدا
طرقای . [ طَ ] (اِخ ) از شاهزادگان مغول است . رجوع به جامعالتواریخ چ بلوشه ص 66 شود.
-
تزغو
لغتنامه دهخدا
تزغو. [ ت َ ] (اِ) ذخیره و آذوقه و تزقو. (ناظم الاطباء). بلوشه در شرح لغات و اصطلاحات جامعالتواریخ رشیدی این کلمه را معرب توسخوی مغولی و بمعنی نزل آورده است . رجوع به توضیحات بلوشه درج 2 ص 27 جامعالتواریخ رشیدی و ترغو در همین لغت نامه شود.
-
طایراوسون
لغتنامه دهخدا
طایراوسون . [ ی ِ ] (اِخ ) مقدم قوم اوهات مرکیت (از اقوام چنگیزی ). (جامعالتواریخ بلوشه ص 3) خواندمیر در حبیب السیر نام این شخص را بدین طریق ضبط کرده : «طایرالسون » و گوید: قولون دختر طایر السون یکی از پنج نفر زنان چنگیزخان بوده که بر سایر خاتونهای ا...
-
ارتنا
لغتنامه دهخدا
ارتنا. [ اَ رَ ] (اِخ ) نامی است مغولی ، از جمله نام سرداری مغول که پس از مرگ سلطان ابوسعید خود را مستقل شمرد. رجوع به جامعالتواریخ رشیدی ج 2 تعلیقات بلوشه ص 31 و 37 و رجوع به کلمه ٔ ارتنا (بنی ...) شود.
-
ارقسون
لغتنامه دهخدا
ارقسون . [ اَ ؟ ] (اِخ ) ترخان چینک نک (مغول ) یکی از بزرگان مغول که در قوریلتای بزرگ تیمورقاآن حاضر بود. (جامعالتواریخ رشیدی چ بلوشه ج 2 ص 588 و ص 63 تعلیقات فرانسه ).
-
ارکنه قوما
لغتنامه دهخدا
ارکنه قوما. [ ] (اِخ ) زن اوکتای قاآن و مادر قدان اغول . (جامعالتواریخ رشیدی چ بلوشه ج 2 ص 13 (متن ) و ص 21 (حواشی فرانسه ).
-
ازقیالیغ
لغتنامه دهخدا
ازقیالیغ. [ ] (اِخ ) پسر چوچی . (جامع التواریخ رشیدی ج 3 ص 15). و بلوشه مصحح آن کتاب گوید اصلاح کلمه میسر نشد. (تعلیقات فرانسه ٔ همان کتاب ص 24).
-
اریقان چایدان
لغتنامه دهخدا
اریقان چایدان . [ اَ ] (اِخ ) (ظ.از مغولی اریقون تسایدام ، به معنی شیر خالص ) موضعی از مغولستان . رجوع بجامعالتواریخ رشیدالدین فضل اﷲ چ بلوشه ج 2 ص 565 متن و 58 تعلیقات فرانسه ٔ آن شود.
-
ارمکتو
لغتنامه دهخدا
ارمکتو. [ ] (اِخ ) یا ارمکتوا. موضعی به مغولستان که مقر تابستانی و ییلاق اوگتای قاآن بود. (جامعالتواریخ رشیدالدین فضل اﷲ چ بلوشه ج 2 ص 49 متن و ص 27 تعلیقات فرانسه ).
-
یاریشمیشی
لغتنامه دهخدا
یاریشمیشی . (ترکی ، اِ) یارشمیشی . صلح و موافقت . و رجوع به یارشمشی شود.- یاریشمیشی کردن ؛ صلح و موافقت کردن : و از جمله آداب یکی آن که روزی هر یک به اسب راهوار برنشسته بودند و سرمست با وی گفته که راهوار را به گرو یاریشمیشی کنیم و گروبسته یاریشمیشی ...
-
تایان ما
لغتنامه دهخدا
تایان ما. (مغولی ، اِ) بلوشه در تحقیقات جامعالتواریخ ذیل تایان ماه آرد: بهتر است که «تایان ما» خوانده شود از «تای »، «طای » و «دای » که کلمه ٔ ترکی است و معنی یک اسب دهد و «ما» چینی است که آن هم برابر «تای » بمعنی اسب است . (جامع التواریخ رشیدی چ بلو...
-
تپشی
لغتنامه دهخدا
تپشی . [ ت ِ ] (اِ) بلوشه در تعلیقات جامعالتواریخ رشیدی آن را لغت مغولی تبشی دانسته که در زبان اویغوری دخیل شده بمعنی بشقاب گود: دیگر در دیار قراقوروم میگذشت [ قاآن ]، نظرش دردکانی پرعناب افتاد و طبعش بر آن مایل شد چون فرود آمد دانشمند حاجب را فرمود ...