کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلوتک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بلوتک
/bolutak/
معنی
= تکوک
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بلوتک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bolutak = تکوک
-
بلوتک
لغتنامه دهخدا
بلوتک . [ ب ُ ت َ ] (اِ) ظرفی که بدان شراب خورند. (برهان ). جام .
-
واژههای همآوا
-
بلوطک
لغتنامه دهخدا
بلوطک . [ ب َ طَ ] (اِخ ) دهی از دهستان دشمن زیاری بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون . سکنه ٔ آن 325 تن . آب آن از رودخانه ٔ شش پیر و محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
جستوجو در متن
-
نبدوتی شالو
لغتنامه دهخدا
نبدوتی شالو. [ ن ُ ] (اِخ ) یکی از طوایف هفت لنگ بختیاری که در گدار بلوتک سکنی دارند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 74).
-
جام
لغتنامه دهخدا
جام . (اِ) پیاله ٔ آبخوری . (برهان ). پیاله از سیم و آبگینه و جز آن . (منتهی الارب ). پیاله ٔ شرابخوری . کاسه ای که ته آن دوره نداشته باشد. (ناظم الاطباء). ظرفی است که از برای نوشیدن از آن ترتیب یافته و مردمان قدیم شاخ را برای شرب استعمال مینمودند لک...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی البتی الکاتب . مکنی به ابوالحسن . هنگامی که القادر باﷲدر بطیحه اقامت داشت احمدبن علی کاتبی وی میکرد و آنگاه که بخلافت رسید ازجانب خلیفه قادرباﷲ نامه به بهاء الدوله نوشت وی حافظ و قرآن خوان و خوش محاوره و خوش طبع و صاحب...