کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بله و فشنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بله و فشنگ
فرهنگ گنجواژه
در پاسخ بله.
-
واژههای مشابه
-
بلة
لغتنامه دهخدا
بلة. [ ب ُل َ ] (ع اِ) پشتاره ٔ کلان از هیزم . (منتهی الارب ). بسته ٔ هیزم . || دسته ٔ سبزی . (ناظم الاطباء).
-
صوفی بله
لغتنامه دهخدا
صوفی بله . [ ب َ ل َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سرشیو بخش مریوان شهرستان سنندج ، واقع در 70 هزارگزی شمال خاوری دژ شاهپور. دارای 50 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
-
بَله بَعله
لهجه و گویش تهرانی
تاکید بر صحیح بودن
-
حسین بله جکی
لغتنامه دهخدا
حسین بله جکی . [ ح ُ س َ ن ِ ب ِل ِ ج ِ ] (اِخ ) ابن محمد. رجوع به حسین حدادی شود.
-
جستوجو در متن
-
فشنگ سازی
لغتنامه دهخدا
فشنگ سازی . [ ف ِ ش َ ] (حامص مرکب ) ساختن فشنگ . عمل و شغل فشنگ ساز. (فرهنگ فارسی معین ).
-
فشنگ
فرهنگ فارسی معین
(فَ یا فِ شَ) [ معر. ] (اِ.) لولة فلزی کوتاه حاوی باروت ، چاشنی و گلوله .
-
پوکه
فرهنگ فارسی معین
(کِ) (اِ.) 1 - غلاف فشنگ بی سرب و باروت ، فشنگ که مادة سوزنده ندارد. 2 - پوک . 3 - زغال پوک .
-
فشنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) fešang استوانۀ کوچکی حاوی باروت و گلوله که توسط اسلحههای آتشی، مانند تفنگ یا تپانچه پرتاب میشود.
-
گلنگدن
فرهنگ فارسی معین
(گَ لَ گَ دَ) [ تر. ] (اِمر.) شیئی فلزی در تفنگ و تیربارها که متصل به محفظة فشنگ است و با حرکت دادن و پیچانیدن آن فشنگ به محفظه وارد و یا پوکة فشنگ از محفظة انتهای آن خارج شود.
-
فشنگ
لغتنامه دهخدا
فشنگ . [ ف َ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رودبار بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین ، دارای 236 تن سکنه . محصول عمده اش غله ، فندق ، زغال اخته ، عسل و لبنیات است . آب آن از خارارود تأمین میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
فشنگ دان
لغتنامه دهخدا
فشنگ دان . [ ف ِ ش َ ] (اِ مرکب ) جعبه ٔ مخصوصی که فشنگها را در آن چینند یا چیزی مانند کمربند است که روی آن پارچه یا چرم پاره ای خانه خانه دوخته شده و در هر خانه ٔ آن یک فشنگ قرار داده میشود.
-
گلنگدن
لغتنامه دهخدا
گلنگدن . [ گ َ ل َ گ ِ / گ َ دَ ] (ترکی ، اِ مرکب ) در ترکی بمعنی آینده و رونده است و اصطلاحاً در تفنگ بقسمتی از آن اطلاق میشود که متصل محفظه ٔ فشنگ است و با حرکت دادن و پیچانیدن آن فشنگ به محفظه رود و یا پوکه ٔ فشنگ از محفظه ٔ منتهای آن خارج شود.