کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بلند شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ایستادن ≠ نشستن ۲. برخاستن، پا شدن ≠ نشستن، فرود آمدن ۳. دراز شدن، قد کشیدن ۴. رشد کردن ۵. برپا شدن ۶. متصاعد شدن ۷. اوجگرفتن، صعود کردن ۸. برافراختن، برافراشتن ۹. بیدار شدن ۱۰. طولانی شدن
-
بلند کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بالا بردن، بر داشتن ۲. دزدیدن، ر بودن، کش رفتن ۳. بیدار کردن ۴. کسی را برای مباشرت بردن ۵. شدتدادن، رساتر کردن ۶. ایجاد کردن، برپا کردن ۷. برکنار کردن، خلع کردن، عزل کردن، معزول کردن ۸. رشد دادن، طویل کردن
-
بلند طبع
فرهنگ واژههای سره
بالامنش
-
بلند مرتبه
فرهنگ واژههای سره
فرازمند
-
long rail
ریل بلند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] نوعی ریل که طول آن بیش از طول ریل استاندارد است و در خطوط سریعالسیر به کار میرود
-
high passenger platform, high platform
سکوی بلند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نوعی سکو که مسافران بدون نیاز به استفاده از پله از روی آن وارد وسیلۀ نقلیه میشوند
-
long take, sequence-shot
برداشت بلند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نمایی با مدتزمان طولانی که یک صحنۀ کامل و بیوقفه را فیلمبرداری میکند
-
پراکنۀ بلند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← عناصر هستهای پراکندۀ بلند
-
prolonged blast, long blast
بوق بلند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] بوقی که بین چهار تا شش ثانیه طول بکشد
-
بلند کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص م .) 1 - برداشتن و بالا بردن . 2 - دزدیدن .
-
پاشنه بلند
فرهنگ فارسی معین
( ~. بُ لَ) (ص مر.) کفشی که پاشنة آن بلند باشد. مق . پاشنه کوتاه .
-
پیشانی بلند
فرهنگ فارسی معین
(بُ لَ) (ص مر.) خوش اقبال ، نیک اختر.
-
هفت بلند
فرهنگ فارسی معین
( ~. بُ لَ) (اِمر.) کنایه از: هفت آسمان .
-
پیشانی بلند
لغتنامه دهخدا
پیشانی بلند. [ ب ُ ل َ ] (ص مرکب ) که فاصله ٔ رستنگاه موی سر تا ابروان وی بسیار باشد. که جبهتی گشاده دارد. || خوش اقبال . بخت ور. نیک بخت . نیک طالع. نیک اختر. پیشانی دار.
-
ریش بلند
لغتنامه دهخدا
ریش بلند. [ ب ُ ل َ ] (ص مرکب ) دارای ریشی بلند و دراز. (یادداشت مؤلف ).