کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلندپایه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بلندپایه
/bolandpāye/
معنی
۱. بلندمرتبه؛ دارای مقام و مرتبۀ عالی.
۲. دارای فر و شکوه.
۳. برتر از دیگران.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بلندمرتبه، عالیمقام، والامقام ≠ دونپایه
دیکشنری
high, high-class
-
جستوجوی دقیق
-
بلندپایه
واژگان مترادف و متضاد
بلندمرتبه، عالیمقام، والامقام ≠ دونپایه
-
بلندپایه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] bolandpāye ۱. بلندمرتبه؛ دارای مقام و مرتبۀ عالی.۲. دارای فر و شکوه.۳. برتر از دیگران.
-
بلندپایه
فرهنگ فارسی معین
( ~. ی ِ) (ص مر.) 1 - مرتفع ، عالی . 2 - صاحب شأن .
-
جستوجو در متن
-
فراپایه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] farāpāye بلندپایه.
-
امنع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'amna' ۱. استوارتر.۲. بلندپایهتر.
-
گرامی قدر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی] gerāmiqadr بزرگقدر؛ بلندپایه؛ ارجمند.
-
پایه ور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹پایور› [قدیمی] pāyevar بلندمقام؛ بلندمرتبه؛ بلندپایه.
-
مشرف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mošarraf شرفیافته؛ بلندپایه و بزرگشده.
-
اعتلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اعتلاء] 'e'telā ۱. بلندپایه شدن.۲. بر دیگری برتری یافتن.
-
بلندمرتبه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] bolandmartabe دارای مقام و رتبۀ بلند؛ بلندپایه.
-
تعالی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'āli ۱. بلند شدن.۲. برتر شدن؛ بلندپایه شدن.
-
سامی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: سماة و سامون] [قدیمی] sāmi عالی؛ بلند؛ بلندپایه؛ بلندمرتبه.
-
دونپایه، دونپایه
واژگان مترادف و متضاد
۱. سفله، فرومایه ۲. زیردست ≠ بلندپایه
-
گرانپایه
واژگان مترادف و متضاد
بلندپایه، بلندمرتبه، عالیرتبه، عالیشان، عالیقدر، گرانمایه، ≠ بیمقدار