کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلغندر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بلغندر
/balqandar/
معنی
۱. بیقید؛ بیبندوبار.
۲. تنپرور.
۳. بیدین: ◻︎ به زر و مال مردمان اندر / هست بر اعتقاد بلغندر (کمالالدین اسماعیل: لغتنامه: بلغندر).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بلغندر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹بلقندر› [قدیمی] balqandar ۱. بیقید؛ بیبندوبار.۲. تنپرور.۳. بیدین: ◻︎ به زر و مال مردمان اندر / هست بر اعتقاد بلغندر (کمالالدین اسماعیل: لغتنامه: بلغندر).
-
بلغندر
فرهنگ فارسی معین
(بَ غَ دَ) (ص . اِ.) 1 - بی قید، بی بند و بار. 2 - بی دین . 3 - تن پرور.
-
بلغندر
لغتنامه دهخدا
بلغندر. [ ب َ غ َ دَ ] (ص ) کلمه ایست که در مدح و ثنا و هم در دشنام استعمال می کنند. (از برهان ) (ناظم الاطباء).
-
بلغندر
لغتنامه دهخدا
بلغندر. [ ب ُ غ َ دَ ] (ص ) بی قید و بی دیانت . (برهان ) (آنندراج ) : بر زرو سیم مردمان اندرهست بر اعتقاد بلغندر. کمال اسماعیل (از آنندراج ).|| (اِ) نام ملحدی است . (آنندراج ).
-
بلغندر
لغتنامه دهخدا
بلغندر. [ ب ُ غ ُ دَ ] (ص ) بسیار مبرم ، چه غندر به معنی مبرم و اصرارکننده است . (آنندراج ). || تن پرور و فربه . (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
بلقندر
لغتنامه دهخدا
بلقندر. [ ب َ ق َ دَ ] (اِ) دشنام و قدح . (از برهان ) (از آنندراج ) (هفت قلزم ). بلغندر. و رجوع به بلغندر شود.
-
بلقندر
لغتنامه دهخدا
بلقندر. [ ب ُ ق َ دَ ] (اِ، ص ) ملحد و بی دیانت . (برهان ) (آنندراج ) (هفت قلزم ). بلقدر. و رجوع به بلقدر شود : بزر و مال مردمان اندرهست بر اعتقاد بلقندر.خلاق المعانی .
-
جستوجو در متن
-
بلقندر
لغتنامه دهخدا
بلقندر. [ ب َ ق َ دَ ] (اِ) دشنام و قدح . (از برهان ) (از آنندراج ) (هفت قلزم ). بلغندر. و رجوع به بلغندر شود.
-
بلقدر
لغتنامه دهخدا
بلقدر. [ ب ُ ق َ دَ ] (اِ، ص ) ملحد و بی دین و بی دیانت . (برهان ) (آنندراج ) (هفت قلزم ). بلقندر. بلغندر. و رجوع به بلقندر و بلغندر شود.