کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلغمی مزاج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بلغمی مزاج
واژهنامه آزاد
کسی که طبع بلغمی دارد؛ خونسرد.
-
واژههای مشابه
-
خلط بلغمی
لغتنامه دهخدا
خلط بلغمی . [ خ ِ طِ ب َ غ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بلغم . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
phlegmatic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فلگماتیک، بلغمی مزاج
-
مزاج
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] 1 - (اِ.) سرشت ، طبیعت . 2 - (مص ل .) آمیختن ، آمیخته شدن . 3 - قدما به چهار مزاج اصل قایل بودند: الف - مزاج صفراوی (گرم و مرطوب ). ب - مزاج مالیخولیایی یا سوداوی (سرد و خشک ). ج - مزاج دموی (گرم و مرطوب ). د - مزاج بلغمی ( سرد و مر...
-
مزاج
لغتنامه دهخدا
مزاج . [ م ِ] (ع مص ) آمیختن . (منتهی الارب ). آمیختن چیزی به چیزی . || آمیختن شراب و جز آن . (منتهی الارب ). || (اِمص ) آمیزش . (السامی ) (زمخشری ) (مهذب الاسماء) (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). ج ، اَمزاج و اَمزجه . آمیز. (زمخشری ). امتزاج . آمیغ....
-
رطوبی
لغتنامه دهخدا
رطوبی . [ رُ ] (ص نسبی ) منسوب به رطوبت . (فرهنگ فارسی معین ).- رطوبی مزاج ؛ به فردی اطلاق می شود که دستگاه لنفی اش بر سایر اعمال حیاتی برتری داشته باشد چنین افرادی ظاهراً خونسرد و بی اعتنا و دیررنج و کمتر عصبانی می شوند، بلغمی مزاج . (فرهنگ فارسی م...
-
چارجوی فطرت
لغتنامه دهخدا
چارجوی فطرت . [ ی ِ ف ِ رَ ] (اِ مرکب ) عناصر اربعه . (آنندراج ). || چهار مزاج انسانی یعنی دموی و صفراوی و بلغمی و سودائی . (ناظم الاطباء).
-
امزجه ٔ اربعه
لغتنامه دهخدا
امزجه ٔ اربعه . [ اَ زَ / زِ ج َ / ج ِ ی ِ اَ ب َ ع َ / ع ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بقراط و جالینوس منش را تابع مزاج قرار داده و غلبه ٔ یکی از اخلاط (که بزعم آنان از چهارخلط تجاوز نمیکرد) را بر سه خلط دیگر باعث اختلاف امزجه می دانسته اند و از اینرو...
-
چهارمزاج
لغتنامه دهخدا
چهارمزاج . [ چ َ / چ ِ م ِ ] (اِ مرکب ) مزاجهای چهارگانه .1- بلغمی مزاج : (قطور و کم بنیه ) خوش مشرب و خون سرد و سست عنصر و کندذهن است . 2 - دموی مزاج : (خوش آب و رنگ و ظاهراً قوی بنیه ) خوش بین و خوشگذران ، جدی و سبک مغز و سطحی است . 3 - سوداوی مزاج...
-
مرطوبی
لغتنامه دهخدا
مرطوبی .[ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به مرطوب . متعلق به مرطوب . (ناظم الاطباء). منسوب به چیز دارای رطوبت و نمی . رجوع به مرطوب شود. || شخص فربه بلغمی مزاج که فربهی او بدون اسباب ظاهری باشد. (غیاث ) (آنندراج ).
-
دیرکاری
لغتنامه دهخدا
دیرکاری . (حامص مرکب )سپوزکاری . (یادداشت مؤلف ). تنبلی : رنگ وروی خداوند مزاج سرد بسپیدی و کبودی گراید همچون رنگ ارزیز و کسلانی و دیرکاری اندر وی پدید آید. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). صداع بلغمی هفت نوع است یکی گرانی سرو چشم دوم کسلانی و دیرکاری . (ذخیر...
-
بلغمانی
لغتنامه دهخدا
بلغمانی . [ ب َ غ َ ] (ص نسبی ) منسوب به بلغم . بلغمی : شیر مرطوب ... بلغمانی را از بهر آن زیان دارد که شیر به سردی میل دارد وحرارت ایشان آن را دیگرباره به مزاج خون بازنرساند. (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). ردی ٔللمعدة، منضج للاورام البلغمانیة. (ابن البیط...
-
مبلغم
لغتنامه دهخدا
مبلغم . [ م ُ ب َ غ َ ] (ع ص ) بلغمی . آن که بر مزاج او بلغم غلبه دارد. ج ، مبلغمون و مبلغمین : فاما المبردون و المبلغمون فلا یسلمون من ضرره [ ضررجبن = پنیر ] . (ابن بیطار، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و هو [ ضراة ] نافع الاصحاب الریاح الغلیظ و المبلغ...