کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلغست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بلغست
لغتنامه دهخدا
بلغست . [ ب َ غ َ ] (اِ) برغست ، که گیاهی باشد. (از فرهنگ فارسی معین ). بلغس . و در تداول گناباد خراسان آن را بَلغِست یا بِلغِست تلفظ کنند و بر نوعی سبزی و اسفناج صحرایی اطلاق کنند که در بهار روید و از آن آش و بورانی سازند و خواص بسیاری درباره ٔ آن ق...
-
جستوجو در متن
-
بلغس
لغتنامه دهخدا
بلغس . [ ب َ غ َ ] (اِ) برغست ، که گیاهی است . (از فرهنگ فارسی معین ). بلغست . رجوع به برغست و بلغست شود.
-
یبست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) yabast گیاهی صحرایی شبیه اسفناج که پختۀ آن خورده میشود؛ برغست؛ بلغست.
-
برغست
فرهنگ فارسی معین
(بَ غَ) ( اِ.) گیاهی است خودرو و بیابانی با گل های ریز و سفید مانند اسفناج که در پختن بعضی از خوراک ها بکار می رود. ورغست ، بلغست ، پژند و مچه و هنجمک هم گویند.