کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلشکة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بلشکة
لغتنامه دهخدا
بلشکة. [ ب ِ ل ِ ک َ ] (اِ) بلسک . بلسکاء. بلسکی ، که گیاهی است . رجوع به بلسک و بلسکاء و بلسکی شود.
-
جستوجو در متن
-
افارینی
لغتنامه دهخدا
افارینی . [ اَ ] (اِ) بلسکی . حب الصبیان . مصفی الراعی . فوه ٔ برانیه . ورود عَکرِس . بِلشِکَه . حشیشةالافعی . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
بشلشکة
لغتنامه دهخدا
بشلشکة. [ ب ِ ش ِل ْ ش َ ک َ ] (معرب ، اِ) بشلیشکة. بلشکة به لغت یونانی بیخی است سرخ رنگ از انگشت دست گنده تر و هم بیونانی جنطیانا گویند: بول و حیض براند. (برهان ) (آنندراج ) (از دزی ج 1 ص 90). مأخوذ ازیونانی ، جنطیانا. (از ناظم الاطباء) (اختیارات ب...
-
بلسکی
لغتنامه دهخدا
بلسکی . [ ب َ ل َکا ] (ع اِ) گیاهی از تیره ٔ روناسیان که یک ساله است و بعلت پوشیده بودن از خارهای کوچک و قلاب مانند به سهولت به اشیاء مجاور و حتی پشم گوسفندان که از مجاورت آن عبور کنند می چسبد. برگهای این گیاه فراهم (بصورت شش تایی یا هشت تایی ) و نوک...