کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلشک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بلشک
/bološk/
معنی
سیخ آهنی که گوشت یا چیز دیگر را به آن بکشند و در تنور آویزان کنند؛ سیخ کباب.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بلشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بلسک› [قدیمی] bološk سیخ آهنی که گوشت یا چیز دیگر را به آن بکشند و در تنور آویزان کنند؛ سیخ کباب.
-
بلشک
لغتنامه دهخدا
بلشک . [ ب ُ ل ُ ] (اِ) بلسک ، و آن چوبی یا سیخ گنده باشد که بدان بریان در تنور آویزند. (برهان ). رجوع به بلسک شود.
-
جستوجو در متن
-
بلسک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bolosk = بلشک
-
بلسک
فرهنگ فارسی معین
(بَ لَ) (اِ.) = بلشک : پرستو.