کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلدیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بلدیه
/baladiy[y]e/
معنی
= شهرداری
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
شهرداری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بلدیه
واژگان مترادف و متضاد
شهرداری
-
بلدیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بلدیَّة] [منسوخ] baladiy[y]e = شهرداری
-
بلدیه
فرهنگ فارسی معین
(بَ لَ یّ) [ ازع . ] ( اِ.) شهرداری .
-
بلدیه
لغتنامه دهخدا
بلدیه . [ ب َ ل َ دی ی َ ] (اِخ ) دهی از دهستان باوی ، بخش مرکزی شهرستان اهواز. سکنه ٔ آن 100 تن . آب آن از چاه و محصول آن غلات است . ساکنان این ده از طایفه ٔ حوشیه هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
بلدیه
لغتنامه دهخدا
بلدیه . [ ب َ ل َ دی ی َ / ی ِ ] (ص نسبی ) بلدیة. تأنیث بلدی . (فرهنگ فارسی معین ).- امور بلدیه .|| (اِ) مؤسسه ای در هر شهر که به کار نظافت و خوبی آب و نان و چراغ و سوخت و خواربار وصحت نظر دارد. (یادداشت مرحوم دهخدا). شهرداری . (فرهنگ فارسی معین )...
-
واژههای مشابه
-
بلدية
دیکشنری عربی به فارسی
شهردار , شهريا بخشي که داراي شهرداري است
-
جستوجو در متن
-
شهریا بخشی که دارای شهرداری است
دیکشنری فارسی به عربی
بلدية
-
برزن
لهجه و گویش تهرانی
شهرداری، بلدیه
-
شهردار
دیکشنری فارسی به عربی
بلدية , رييس البلدية , رييس المجلس
-
آرام بن
لغتنامه دهخدا
آرام بن . [ ب َ ] (اِ مرکب ) باغی میان شهر و قصبه و یا ده . باغ ملی . باغ شهرداری . باغ بلدیه . آرام .
-
علیرضا
لغتنامه دهخدا
علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن یعقوب طرابزونی .منطقی بود. او راست : مغنی الطلاب علی ایساغوجی ، که درسال 1299 هَ . ق . از تألیف آن فراغت یافت . (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس المنطق مکتبه ٔ بلدیه ص 34).
-
شهرداری
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) 1 - (حامص .) عمل و شغل شهردار. 2 - (اِمر.) اداره ای از توابع وزارت کشور که در هر شهر برای پاکیزه نگاه داشتن خیابان ها و کوچه ها و پارک ها و تأمین روشنایی و تقسیم آب و احداث پارک ها و خیابان ها تحت نظر انجمن شهرو شهردار به اجرای وظیفة خود می پر...
-
حسین عوده
لغتنامه دهخدا
حسین عوده . [ح ُ س ِ ع َ دَ ] (اِخ ) ابن مصطفی بن عودة دمشقی پزشک ومعلم آموزشگاه پزشکی مصر بود و در 1331 هَ . ق . 1913/ م . در صیداء در 90 سالگی درگذشت . او راست : الرحلةالعودیة و عمدة المحتاج و جز آن . (معجم المؤلفین ) (معجم المطبوعات سرکیس ) (فهرس...